• صفحه اصلی
  • >
  • گپ و گفت
  • >
  • گفت و گو با احمد بهرامی، کارگردان “دشت خاموش” > گیتی تصویر: دشت خاموش قاب عکسی در حال حرکت است.

گفت و گو با احمد بهرامی، کارگردان “دشت خاموش” > گیتی تصویر: دشت خاموش قاب عکسی در حال حرکت است.

 

دشت خاموش” اصلا سیاه نمایی ندارد

سمیرا جعفری- گیتی تصویر/ سینمای تجربی این روزها به واسطه ی حضور فیلمسازانی دغدغه مند نه تنها جانی به سینمای ایران بخشیده و مخاطب خاص این گونه از سینما را راضی کرده است،  بلکه مخاطب عام پرده ی نقره ای را با خود همراه کرده است. سینمایی که شاید در نگاه اول و تعاریف خود فرم را به محتوا ترجیح می دهد ولی با دیدن آثاری قدرتمند نشان داد فرم و محتوا نمیتواند از هم جدا باشد و اگر هر کدام در راستای دیگری پیش برود به نتایج مطلوبی خواهد رسید.

فیلم “دشت خاموش” به کارگردانی احمد بهرامی که این روزها در‌گروه هنر و تجربه به اکران در آمده است نمونه ی بارز چنین آثاری است.

کارگردانی که زمان ساخت “دشت خاموش” به شوخی از موفقیت هایش در جشنواره ی کن و ونیز میگفت حال آرزوهای خود را به واقعیت بدل کرده و موفق به دریافت جایزه های متعددی از جشنواره های مختلف شده است.

“دشت خاموش” تا به امروز در سی جشنواره شرکت کرده است که به موفقیت های زیادی در زمینه کارگردانی ؛ فیلمبرداری و بازیگری رسیده است.

فیلم به عنوان نماینده سینمای ایران در بخش افق‌های هفتاد و هفتمین دوره جشنواره فیلم ونیز انتخاب و برنده جایزه بهترین فیلم این بخش شد.این فیلم همچنین برنده جایزه فیپرشی ،جایزه ویژه انجمن منتقدان جهان شد. فیلم “دشت خاموش” در بخش جنبی هفتاد و هفتمین جشنواره فیلم ونیز موفق به دریافت جایزه جایزه انجمن اعتماد ملی ایتالیاشد.

قصه خیلی ساده است.کارگرهای کوره پزخانه ای در زمان و مکانی نامعلوم از کار بیکار می شوند.این مساله زندگی همه کارگران را دچار دگرگونی می‌کند اما پرداخت به این قصه ی به ظاهر ساده چگونه به اثری درخشان در فرم و محتوا تبدیل شده است؟

احمد بهرامی که چندی پیش با حضور در جزیره ی کیش و اکران فیلم “دشت خاموش” که به همت معاونت فرهنگی هنری سازمان جزیره ی کیش برگزار شده بود در گفت و گویی مفصل به سوالات خبرنگار گیتی تصویر پیرامون فیلم پاسخ داد.

 

نمایی از فیلم سینمایی دشت خاموش / عکاس پریسا بشیری

نمایی از فیلم سینمایی دشت خاموش / عکاس پریسا بشیری

 

 

تماشای “دشت خاموش” همانقدر که مخاطب را با فیلمی دوست داشتنی همراه کرد, به او تجربه ی حضور در یک نمایشگاه عکاسی را هم اضافه کرد. بهتر نیست شروع گفت  و گویمان از خلق همین تصاویر زیبا باشد. در حین نگارش فیلمنامه چقدر از این تصاویر در ذهنتان ساخته شد؟

من از همان ابتدا به  تصویر فکر می کردم. شکل کوره پزخانه در ذهنم بود و برای آن قصه خلق کردم. در ادامه هم که آقای امینی به عنوان مدیر فیلمبردای حرفه ای  به گروه اضافه شد و از آن جایی که ایشان قاب و ترکیب بندی را به خوبی میشناسند کار به خوبی پیش رفت.

پس موافق هستید که کار خیلی شبیه عکاسی است؟

بله با شما موافق هستم؛ کار  به عکاسی شبیه شد.حرکت ها هم آنقدر نرم و آهسته است که می توان گفت قاب عکسی در حال حرکت است.

خودتان هم به عکاسی علاقمند ؟

اتفاقا خود من سال ها پیش عکاسی می کردم. حتی تجربه ی عکاسی آتلیه را داشتم. شاید برای همین “دشت خاموش” به قاب عکس خیلی نزدیک بود.

آقای امینی در چه مرحله ای با شما همراه شدند؟

بعد از پایان نگارش فیلمنامه ایشان به  گروه پیوستند و طی جلساتی که با یکدیگر داشتیم و به اتفاق تهیه کننده به نقطه نظرهای مشترک و در نهایت به یک جمع بندی رسیدیم.

ایده هایی مانند سیاه و سفید بودن اثر و … را در همان مراحل مطرح کردیم و حاصل آن چیزی است که در حال حاضر روی پرده می بینیم.

نمایی از فیلم سینمایی دشت خاموش / عکاس پریسا بشیری

نمایی از فیلم سینمایی دشت خاموش / عکاس پریسا بشیری

 

این کادرها، نورها و تصاویر تا چه اندازه حاصل همین تعامل است؟

قاب ها و ترکیب بندی ها به طور کامل متعلق به آقای امینی است. من فیلمنامه را نوشته بودم و یک سری تصاویر و میزانسن در ذهنم داشتم. حتی نور؛ صدا و… ولی اصل قضیه و تبدیل این میزانسن ها به تصویر کار آقای امینی بود. جای دوربین، ریل، اندازه ی لنز، قاب و.. را ایشان تعیین کردند و نزدیک ترین چیز به ذهن من را به تصویر تبدیل شد.

پیش از این دلیل فیلمبردای سیاه و سفید “دشت خاموش” را تداعی سال های گذشته مطرح کرده بودید. ولی بی شک دلایل دیگری هم دراین امر وجود داشت. به طور مثال پرداختن بیشتر به جزییاتی که نباید از چشم مخاطب دور بماند.مثل اشکال هندسی کوره پزخانه, دیوارهای فرسوده؛ ملحفه ای سفیدی که با حذف رنگ بیش از هر چیز تداعی کننده ی کفن بود…

کاملا درست است. من برای سیاه و سفید بودن کار ده دلیل داشتم. یکی از مهمترین دلایل ام این بود که می خواستم رنگ را از زندگی شخصیت ها بگیرم، چرا که احساس می کردم در زندگی کارگردان رنگی وجود ندارد.

در ضمن سیاه و سفید بودن همیشه لبه ی تیغی دارد. در آثار هنری سیاه و سفید به نوعی جامعه را نقد می کند چون تیغه ی تیز تر و برنده تری به دلیل حذف رنگ دارد.

دلیل دیگرش این بود که میخواستم فیلم در زمان حال رخ ندهد. کسی نتواند بگوید این قصه در زمان حال اتفاق می افتد. این قضیه را در آکسسوار هم رعایت کردیم.

دلایل بعدی که گاهی به شوخی از آن یاد می کنم ؛ این است که فیلم سیاه و سفید به نظر هنری تر است و در تمام جشنواره به آثار سیاه و سفید نگاه متفاوت تری می شود. (می خندد)

 

 خب نباید ازعلاقه تان به سینمای بلاتار هم غافل شد.

من مدلی از سینما را دوست دارم که سینماگرهای زیادی آن را کار کرده اند که شاخص ترین آن در ایران شهید ثالث وعباس کیارستمی است. و در بین خارجی ها این سال ها سینمای بلاتار را خیلی دنبال کردم. به خصوص آثار سیاه و سفیدشان را.

سکانس آغازین کار که به نوعی تداعی کننده “اسب تورین” بلاتار بود و چه انتخاب هوشمندانه ای…

بله. ازابتدا چنین آغازی را برای فیلم در نظر داشتیم.

ولی این بدان معنا نیست که کارگردان های دیگری چنین سینمایی را پیش نگرفته اند. در ایران کارگردان هایی مثل ابوالفضل جلیلی و مجید برزگر و در بین سینماگران خارجی  آندری زویاگینتسف روسی یا پاوو پاولیکوفسکی از جمله فیلمسازانی هستند که  چنین سینمایی را که به سینمای کُند اروپای شرقی معروف شده است را دنبال می کنند.

فیلم هایی که قصه ای پر و پیمانی ندارند و به نوعی مینیمال است. پلان ها؛ پلان های کشدار است ولی کنش درهمان سکانس ها اتفاق می افتد.

کاری که شما در “دشت خاموش” کردید…

بله. برای همین زمانی که صحبت از بلاتار میشود؛ به این معنی نیست که عین به عین کاری که بلاتار انجام می دهد را اجرا کنم. بلکه مدلی از سینما را دوست دارم که قبل از من آقای بلاتار و آقای کیارستمی انجام داده اند.

نمیدانم این قضیه چقدر هوشمندانه است که بخواهید با استفاده از جلوه های بصری و همان سیاه و سفید کردن فیلم، قصه  را به دهه ی پنجاه برگردانید. چرا که می توان گفت این فیلم و مشکلات و دغدغه های شخصیت هایش بیش از هر چیز به زمان حال برمی گردد. آیا با تاکیید به اینکه فیلم در زمان گذشته اتفاق افتاده خواستید از انگ سیاه نمایی جامعه ی کنونی از طرف دلواپسان دور بمانید؟

ببیند مسئله کارگرها و استفاده انسانی از انسان ضعیف تر مسئله ای به قدمت تاریخ بشریت است. یعنی زمان مشخصی نمی توان برای آن قائل شد. زمانی که انسان ها از دره های آفریقا به نقاط دیگر مهاجرت کردند؛ کسانی که باهوش تر بودند تعداد دیگری را استثمار کردند. برای همین ربطی به الان و دلواپسان و …. ندارد. البته که من دوست داشتم جوری فیلم را بسازم که نشانه هایی از زمان حال هم در آن دیده شود. چون مساله ای جهان شمول است. رابطه کارگرها و کارفرما و در کل استثمار انسانی توسط انسانی دیگر در هر زمان و مکانی وجود داشته و دارد که ناشی از زندگی صنعتی و شهری است. من بیش از هر چیز می خواستم این را نقد کنم. همیشه آدمهایی مجبور بودند با دستمزد کمی برای افراد دیگر کار کنند. به همین دلیل فکر می کنم، فیلم فراتر از مسائل سیاسی حرکت می کند. در لایه های زیرینش به موقعیتی می رسیم که انسانی تصمیم می گیرد باشد یا نباشد.

نمایی از فیلم سینمایی دشت خاموش / عکاس پریسا بشیری

نمایی از فیلم سینمایی دشت خاموش / عکاس پریسا بشیری

 

منظورتان لطف الله؟

بله. و این نه تنها به دلیل کار و پول نیست.

عشق؟

بله.شاید دراین سیستم اصلا به پوچی برسد. پس این ربطی به گذشته و حال و حتی آینده ندارد. این حس از ازل با انسان بوده است.

 حتی نگران نبودید که با حضور یه فیلم سیاه و سفید و با پایانی ناامید کننده آن هم در جشنواره های خارجی؛ به مانند برخی از همکارانتان انگ سیاه نمایی از ایران گریبان گیرتان شود؟

به نظرم “دشت خاموش” اصلا سیاه نمایی ندارد. اتفاقا شهرام مکری در جشنواره ی ونیز گفت:” تا قبل از اینکه فیلم “دشت خاموش” را ببینم با توجه به عنوان اثر و اینکه قصه در کوره پزخانه اتفاق می افتد؛ فکر می کردم قرار است فقر و … را در این فیلم ببینم”. ولی زمانی که فیلم را دید, گفت:” فیلم درباره ی فلسفه ی وجودی یک انسان است.”

برای همین من اصلا نگران دیدگاه دیگران نیستم. هر کسی می تواند برداشت های متفاتی ازفیلم داشته باشد. ولی نگاه من اصلا سیاسی نبود, کما اینکه می بینیم قرار نیست همیشه حق با کارگر باشد. کارگرها در این فیلم مورد نکوهش هم قرار می گیرند.

 

نمایی از فیلم سینمایی دشت خاموش / عکاس پریسا بشیری

نمایی از فیلم سینمایی دشت خاموش / عکاس پریسا بشیری

 

کارگرهایی که به تشویق لطف الله برای احقاق حقشان به اتاق آقا می روند ولی پشت سر او حرف می زنند...

درسته.و بر اساس دیده هایشان او را قضاوت می کنند. به جای گرفتن حق خود به فکر خراب کردن دیگری هستند. پس کارگرها هم مشکل دارند. من در خارج از کشور هم گفته ام؛ این فیلمنامه می تواند درهر کشور صنعتی ساخته شود. چون در این کشورها هم نظام سرمایه داری حاکم است.

حتی می توان گفت “دشت خاموش” به نوعی روایت زندگی لطف الله است؟

بله. لطف الله وجدان هر آدمی می تواند باشد که شب با خودش کلنجار می رود که فردا صبح کارهای متعددی می کند. ولی در یک سیستم تکراری گرفتار می شود و روزگارش به تکرار می افتد. لطف الله وجدان هر کدام از آن آدم هاست که در پایان دیده می شوند. و حتی یک مرگ سمبلیک برایش در نظر گرفتم. ولی باز هم بیدار می شوند و به زندگی بر می گردند. به نظرم لطف الله ترکیبی از همه ی این هاست.

انتخاب قطع و اندازه ی منسوخ شده چهار به سه چه زمان و با چه تفکری به ذهنتان رسید؟

به این شکل از کادربندی با مشورت آقای امینی تیرانی رسیدیم. چون خیلی از ترکیب بندی ها و اِلمان های جلوی دوربین داخل کوره عمودی بودند, به این نتیجه رسیدیم که از کادر عمودی تری استفاده کنیم، چون کادر چهار به سه نسبت به کادرهای دیگر امکان ترکیب بندی عمودی را می دهد. از طرف دیگر به لحاظ محتوا و ساختار چهار به سه کادر تنگ تری است و فشار بیشتری به کاراکترها وارد می کند وما نیاز داشتیم چنین چیزی را به مخاطب القا کنیم. در نهایت اینکه فیلم های سیاه و سفیدی قدیمی همه با فرمت چهار به سه فیلمبرداری شده اند.

پیش از این درباره ی محتوای مینیمال این شکل از سینما گفتید, و شما با شیوه ی متفاوت روایت این محتوای مینیمال را برای مخاطب جذاب کردید. چه شد که به شیوه ی تکرار در روایت قصه رسیدید؟

زمانی که به فکر فرم روایت قصه فکر کردم؛ اصلی ترین چیزی که در ذهنم مرور می شد،  تکرار در زندگی آدم ها بود.به همین دلیل ما در فرم و ساختار هم این اصل را رعایت کردیم. یعنی نود درصد پلان های ما ازیک دایره پیروی می کنند. پلان از یک جایی شروع میشود و دوربین در جایی نزدیک به همان نقطه شروع می ایستد. و این چرخش  به فرم روایی و بصری کمک می کند تا مخاطب بیشتر با داستان و کاراکترها درگیر شود.

 شاید به همین دلیل است که دوربین به نوعی راوی قصه محسوب می شود. یه راوی قابل اعتماد برای مخاطب؟

ضمن اینکه اگر دقت کرده باشید تمام فیلم؛ هر سکانس یک پلان است و چون کات هم نمی زدیم دوربین باید می چرخید و مثل مثل یک روح سرگردان صحنه را کاوش کند.

نمایی از فیلم سینمایی دشت خاموش / عکاس پریسا بشیری

نمایی از فیلم سینمایی دشت خاموش / عکاس پریسا بشیری

 

با توجه به کادرهای جذاب و نورهایی که زیبایی اثر را دو چندان کرده است حق این فیلم است که نمایشگاه عکسی را هم برگزار کنید.

اتفاقا خیلی دوست داشتیم این اتفاق بیافتد و شاید هم در ادامه چنین نمایشگاهی برگزار شد.

شما از آن دست کارگردان هایی هستید که در حین نوشتن فیمنامه و شخصیت پردازی کاراکترها به بازیگر هم فکر کنید یا حتی  برای بازیگر خاصی نقش را بنویسید؟ همه بازیگران در نقش های خود به خوبی جا افتاده بودند ولی علی باقری و لطف الله انتخاب ویژه ای بود.

حضور علی باقری معجزه ای برای این فیلم بود. قبل تر بازی اش را در فیلم های “اژدها وارد می شود” و “متری شیش و نیم” دیده بودم. و زمانی که با او قرار گذاشتم متوجه شدم خود لطف الله قصه است. تصوری که از لطف الله ۴۰ ساله داشتم خود علی باقری بود.

ظاهرا پروسه تولید اثر بعدی تان هم شروع شده است، و فیلم قرار است در ادامه “دشت خاموش” باشد؟

بله. مشغول ساخت دومین اثر از سه گانه ام به عنوان “شهر خاموش” هستم. محوریت داستان بر اساس زندگی زنی ۳۰ ساله است که به دنبال احقاق حق خود با یکسری مرد درگیر می شود. این کار هم دریک تک لوکیشن خاص روایت می شود و شاید درادامه زندگی آدم هایی است که از دشت خاموش کوچ کرده اند و حالا به شهر خاموش می رسند…

پایان/

گزارش تصویری تشست عوامل فیلم سینمایی دشت خاموش در سالن همایشهای خلیج فارس جزیره کیش/ عکاس حسین تهوری- روابط عمومی سازمان منطقه آزاد کیش

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *