فرهاد مطاعی
گذر تاریخ در خاموشی
عکس خبری را می توان به دو دسته بزرگ تقسیم کرد، عکس خبری روزمره و عکس خبری ماندگار، عکس خبری روزمره همان طور که از عنوان آشکار است، کاربرد روزانه در رسانه ها دارد و بعد یک روز ارزش خبری آن از بین می رود، اما برخی اخبار و رخدادها چندان مهم هستند که عکسهای آن با گذشت زمان همچنان ماندگار هستند و بعدها از عکس به عنوان اسناد تاریخی استفاده می کنند. عکس های از انقلاب ها، انتخابات، جنبش ها، مسابقات ورزشی و رخدادهای تاثیرگذار بر مردم از زمره موضوعات عکس های خبری ماندگار هستند. به عبارتی دقیق تر عکاسان خبری جدا از تامین خبر روز، تاریخ را برای آیندگان ثبت می کنند.
روزانه رخدادهای زیادی در کشورهای مختلف روی می دهد که عکاسان خبری از خبرگزاری، مجلات و روزنامه های متنوع سعی در ثبت و انتشار اخبار دارند. این امر در ایران متفاوت تر از دیگر کشورهاست. در ایران برخی رخدادها در سکوت خبری آگاهانه به سر می برند و با وجود اهمیت رخدادهای که می توانند بخشی از تاریخ تصویری باشند اما خبرگزاری ها اجازه و امکان ارسال عکاس به موقعیت برای پوشش خبری را ندارند. این امر می توانند لطمه های جبران ناپذیری را به حافظه تصویری کشور و هم چنین انگیزه عکاسان خبری وارد کند. به عنوان مثال در سالهای اخیر اعتراضات مردمی زیادی در سرتاسر کشور به دلایلی چون تورم، افزایش قیمت بنزین، کمبود آب، سقوط هواپیما و غیره رخ داد اما عکسی از این رخدادها در خبرگزاری ها منتشر نشد. غیبت عکاسان خبری در این بخش از خلاهای بزرگ رسانهای ایران است و فقدان حضور آنان هم اکنون و هم در آینده احساس می شود. با نگاه به روز و دقیق تر می توان جنبش ها و اعتراض های مردمی پس از درگذشت مهسا امینی را مثال زد که با بررسی بخش عکس سایت های خبرگزاری های معتبر مخاطب چنین برداشت می کند که در طول هفته گذشته هیچ اعتراض مردمی در کشور رخ نداده است. عدم پوشش خبری چنین رخدادهای، وظیفه ثبت را بر دوش شهروند فتوژنالیسم می گذارد. در میان مردم عادی که شهروند فتوژنالیسم هستند نیروهای احزاب مختلف نیز حضور دارند که هر کدام از این احزاب می کوشند با رویکرد خاص تصاویر و ویدئوهای برای رسانه و شبکه مرتبط با خود ارسال کند. شهروند فتوژنالیسم ها به دلیل نداشتن تخصص در زمینه عکاسی، عکس های اسنپ شاتی و بی کیفیت از این رخدادها تهیه می کنند که قابلیت ماندگاری و حفظ در گذر زمان را ندارند. به عنوان مثال عکس زیر در متن خبری با عنوان “هزینه ۵۷ میلیاردی از جیب ملت برای ارضاء هیجانات روحی ” در تاریخ یک مهر ۱۴۰۱ در خبرگزاری مهر منتشر شده است. عکس بدون ذکر نام عکاس تصویری بی کیفیت و تار از یکی از خیایانهای تهران را نشان می دهد که بخشی از آسفالت وسط خیابان آتش گرفته و در سمت راست آن وسایل نقیله در حال عبور هستند. آیا چنین عکسی پتانسیل انتشار در خبرگزاری رسمی را دارد؟ چرا یک خبرگزاری ملی که چندین عکاس خبری دارد از عکس های شهروند فتوژنالیسم استفاده می کند؟
در سوی دیگر رویکرد پوشش خبری جنبش های مردمی موافق دولت متفاوت است. در روز جمعه یک مهر ۱۴۰۱ پس از نماز جمعه راهپیمایی بر ضد اعتراضات در شهرهای مختلف از جمله تهران، اراک، تبریز، اردبیل، مشهد، قم، بیرجند، زنجان، رشت و همدان با حضور عکاسان خبری برگزار شد و بازتاب گسترده ای از این رخداد در سرویس عکس خبرگزاری مهر دیده می شود. عکس زیر به همراه ۲۸ عکس خبری دیگر در سرویس عکس خبرگزاری مهر با عنوان ” راهپیمایی در محکومیت اغتشاشات ” در تاریخ یکم مهر ماه منتشر گردید.
اکنون سوال این است که چه تفاوتی در پوشش خبری دو تجمع وجود دارد که یکی در سکوت آگاهانه است و دیگری به صورت گسترده در رسانه ها منتشر می شود؟ آیا چنین رویکردی واقعیت را کتمان نمی کند؟ این رویکرد در انتشار عکس خبری می تواند صدمات بزرگی به اعتماد مخاطبین به رسانه های داخلی وارد کند و مخاطب کنجکاو برای دریافت خبر به سوی رسانه های خارجی سوق داده می شود و در سوی دیگر آنچه که عکاس خبری ایران با آن رو به رو است عدم حمایت رسانه شاغل در آن است که توانایی دریافت مجوز لازم برای همه رخدادها را ندارد و عکاس خبری در خارج از چارچوب قوانین رسانه امکان تولید عکس را ندارد و اگر با هوشمندی عکسی تولید کند، اجازه انتشار در خبرگزاری ملی را ندارد و چنین شرایطی احتمال انتشار عکس در رسانه های خارج کشور را بالا می برد. ایده آل است که نیروی انتظامی با خبرگزاری ها همکاری لازم را داشته و راهکارهای ارائه گردد که با مدیریت آنان عکاس خبری موضوعات روز و رخدادهای مهم را پوشش دهد تا هم عکس خبری با کیفیت بصری مناسب تهیه گردد و هم عکسی برای ثبت در تاریخ تصویری وجود داشته باشد و در نهایت اعتماد مردم به رسانه های داخلی افزایش یابد.
(۲) بررسی تهیه و انتشار عکس خبری از تجمعات اعتراضی در رسانه های داخلی در گفتگو با “مهدی قاسمی”
هویت رو به احتضار عکاسی مطبوعاتی کشور
به بهانه عدم حضورعکاسان خبری در اعتراضات اخیر و ثبت نشدن تصاویر این ایام در سرویس ها و آژانس های عکس داخلی با “مهدی قاسمی” که از عکاسان باسابقه این عرصه است گفتگو کردیم وبه جنبه های مختلف این موضوع پرداختیم؛ مهدی قاسمی متولد سال ۱۳۵۸ و فارغ التحصیل رشته عکاسی در دوره کارشناسی و رشته سینما در دوره کارشناسی ارشد از دانشگاه سوره است. وی در حوادث و اتفاقات مهمی در ایران و منطقه از جمله کوی دانشگاه۱۳۸۲، زلزله بم، عراق پس از صدام، سونامی اندونزی، زلزله پاکستان، جنگ ۳۳ روزه لبنان، عملیات تبادل لبنان، قحطی سومالی، زلزله آذربایجان، زلزله سرپل ذهابٰ، سیل استان گلستان حضور داشته و به پوشش تصویری این اتفاقات پرداخته است. قاسمی از سال ۱۳۹۸ که با خبرگزاری ایسنا قطع همکاری کرد وارد عرصه سینما شد و اینروزها در این عرصه مشغول به فعالیت است. وی همچنین در طول این سالها با رسانه ها و نشریات بینالمللی همچون رویترز، آسوشیتدپرس، فرانسپرس، نیویورکتایمز، واشینگتن پست، فیگارو، اشترن و لوموند همکاری کرده و داوری جشنواره ها و همایش های مختلفی را نیز به عهده داشته است.
نورفتو: آقای قاسمی درابتدا بحث را از اینجا شروع کنیم که چرا رسانه های رسمی از اوضاع و اتفاقات اخیر جامعه عکس ندارند یا عکاس آفیش نمیکنند؟
من در ابتدا فوت خانم مهسا امینی و سایر هموطنانی که به شکلهای مختلف در حوادث اخیر کشته شدند را به خانوادههای محترمشان و هموطنانم تسلیت می گویم. برای ورود به بحث باید از مشکلات رسانهها شروع کنیم که یکی از مهمترین آنها این است که بخش اعظمی از مدیران رسانه های ما مدیران دستوری اند نه رسانه ای. مدیر دستوری هم دغدغه اطلاع رسانی ندارد درواقع چنین مدیرانی به نوعی روابط عمومی جایی هستند که منصوبشان کرده است. مشکل دیگر این است که تمام رسانه های ایران به نوعی به پول نفت وصل هستند و از یک کانالی این پول نفت به رسانه ها می رسد و بالطبع استقلالی ندارند و نگران معیشت و بودجه رسانه شان هستند تا استقلال و اعتبار آن. علاوه براین، رسانه های امروزی تا حد زیادی اعتبار و هویت خودشان را از دست دادهاند. اینکه ما بتوانیم برای هر اتفاقی چه خوب، چه بد در کشور منبع باشیم باعث جذب مخاطب و اعتماد آن می شود اما از آنجایی که در حال حاضر هیچکدام از رسانه های ما از صدا و سیما گرفته تا روزنامه ها و خبرگزاری ها از نظر مالی مستقل نیستند، در مورد اتفاقات اخیر هم هیچ رسانه ای یک عکاس و دوربین برای ثبت اتفاقات این روزها به خیابان نفرستاده است.
نورفتو: خب دلیل همین عدم حضور چیست نوعی دستوری و فرمایشی است یا خود عکاسان تمایلی به حضور برای عکاسی ندارند به خاطر مسائل و مشکلات جانی و امنیتی؟
من در حال حاضر که در رسانه رسمی مشغول به کار نیستم اما تجربه ای که از گذشته داشتم نشان داد که همه اینها بستگی به مدیر رسانه دارد؛ چنانچه بنده سالها پیش در یک رسانه ای مشغول بودم که مدیر آن مجموعه عقیده داشتند که ایران را ما که ایرانی هستیم باید روایت کنیم نه کسانی که در خارج از ایرانند. به عنوان مثال در وقایع کوی دانشگاه در سال ۱۳۸۲ خیلی کامل همه اتفاقات و وقایع را پوشش دادیم ودلیل اصلی حضورمان هم حمایت مدیر آن زمان وحتی حضور ایشان در کنار ما بود چون عقیده داشتند باید در کنار نیروهایشان باشند و حتی در جریان یکی از درگیری ها مورد ضرب و شتم هم قرار گرفت و بعدا که سردار طلایی که آن زمان رئیس نیروی انتظامی بود این ماجرا را فهمید چند بار از ایشان دلجویی کرد که شکایت نکند و ایشان هم شکایت نکرد. علاوه براین در آن سالها نگرانی از بازداشت و برچسب های امنیتی زدن کمتر بود؛ وقتی در حال عکاسی توسط نهادی بازداشت میشدیم مطمئن بودیم که نهایتا در عرض چند ساعت با پیگیری رسانهمان آزاد میشدیم، اما الان به عنوان عکاس به خیابان میروی به احتمال زیاد به عنوان جاسوس و اقدام علیه امنیت ملی بازداشت میشوی. به بیان دیگر الان ممکن است متهم به جرمی شوی که برای آن کار به خیابان نرفتی و از مخیلهات برای لحظهای رد نشدهاست. اگرچه بیشتر ما عکاسان بارها به نیروهای مختلف امنیتی گفتیم که غیر از فیلمهای دست چندم هالیوودی، در جهان واقعی جاسوس انقدر تابلو با لنز بزرگ و سفید به خیابانها برای عکاسی نمی آید ولی متاسفانه اصلا این حرفها شنیده نمی شود چه برسد به عملی شدن حرفها.
کار عکاس ثبت مشاهدات است؛ همانطور که خبرنگار مشاهداتش را می نویسد عکاس هم با دوربینش ثبت میکند و این مشاهدات شامل همه اتفاقات میشود و رسانه صادق هم همه اتفاقات را منتشر میکند و در این صورت است که اعتماد جلب می شود. به مرور زمان در این سالها خصوصا بعد از سال ۱۳۸۸ به خاطر سخت گیری هایی که صورت گرفت شاهد نوعی عقب نشینی در رسانه ها هستیم و انگار که رسانه ها بیشتر به فکر این هستند که کمتر هزینه دهند.
نورفتو: به نوعی در سالهای اخیر همه چیز خیلی سیاست زده شد و همه اتفاقات رنگ و بوی سیاسی گرفت و همین موضوع باعث شد که عکاسان کمتر تمایلی برای حضور در اتفاقات داشته باشند.
بله دقیقا چون یک عمر به ما آموختند و ما به عکاسان جوانتر گفتیم تو چشم جامعه و تاریخ هستی و باید واقعیت را ثبت کنی ولی الان از او می خواهیم چنین کاری نکند. نمونه خیلی مهمش عکسهای به جا مانده از زمان جنگ و انقلاب ایران. اگر عکس های آن دوره نبود مظلومیت ایران در جنگ خوب نشان داده نمی شد. اگر سعید جان بزرگی، محمد صیاد، کاوه گلستان، حسین پرتوی، علی فریدونی و امثال اینها نبودند ما انقلاب و جنگ را کامل نمیدیدیم و گوشهای از آن تاریخ حتما ناقص میماند. نمیشود که بعد از یک عمر آموزش اصول حرفهای و اخلاقی، به عکاس بگویی چشمت را ببند و عکس نگیر؛ چون آن وقت او به کار خودش شک می کند و دچار مشکل هویت میشود. اگرقرار باشد از عکاسان بخواهیم کاری که مدیران می خواهند انجام دهند دیگر عکاس نیستند، یک ماشین عکاسی هستند. اگر عکاسی پشت ویزور دوربین و در حال عکاسی ذوق نکند، نخندد، عصبانی نشود و یا گریه نکند به یقین عکسهای بدون حس و حال میگیرد و عکسهایش هم ماشینی میشوند. در نهایت اینکه عکاسان اصلا حس وحال وتمایل برای عکاسی پیدا نمیکنند.
نورفتو: پس رسالت عکاسان چه می شود همانها که قرار بوده چشم تاریخ باشند.
خب در این میان خیلی ها به دنبال رسالت تاریخی می روند و برای عکاسی به میدان می روند اما چون رسانه پشتشان نیست و حمایت نمی کند به مشکل برمیخورند. کما اینکه ما موارد این چنینی هم در رسانههایمان زیاد داشتیم و مثلا درهمان سال ۱۳۸۸ ما عکاسی داشتیم که از طرف رسانه برای عکاسی از تجمعات آفیش شده بود اما وقتی او را دستگیر کردند، در کمال ناباوری برگه آفیشش گم شد و رسانه عملا پشتش را خالی کرد و نتیجه اینکه آن عکاس چند ماه را در زندان گذراند. وقتی چنین اتفاقاتی به گوش بقیه عکاسان هم می رسد دیگر چه کسی حاضر می شود برای عکاسی بیرون رود؟!
نورفتو: خب عکاسی کردن برای رسانه های خارجی که در ایران دفتر دارند چطور؟ چون در برخی ازمواقع شاهد انتشار عکس در این رسانه ها اما بدون اسم عکاس هستیم. درباره این موضوع نظرتان چیست؟
بله رسانه های خارجی در ایران هستند که دفتر دارند و به برخی عکاسان میگویند اگر عکس داری بده ما بدون اسم منتشر میکنیم و اغلب عکاسان کم تجربه و جوان این کار را می کنند و رسانه ها هم عکس آنها را بدون اسم منتشر می کنند اما تجربه نشان داده که فقط نام عکاس در عکس ثبت نمی شود اما نامش به نهادهای دیگر اعلام می شود چون بعضا آنها به فکر ادامهی فعالیت خودشان و حقوق دو سه هزار دلاریشان هستند تا امنیت همکارانشان و در این حالت به نوعی انگار رویه انتشار عکس در رسانه های داخلی دور زده می شود و عکاس از ذکر نامش زیر عکسهای منتشر شده محروم میشود، وگرنه عملا در هردو صورت مشخص می شود که عکاس فلان عکس منتشر شده در خبرگزاری چه کسی بوده است؛ چه با اسم در رسانه های داخلی و چه بدون اسم در رسانه های خارجی.
نورفتو: پس به این ترتیب عملا نباید انتظار کاری از رسانه ها برای پوشش عکاسی در وقایع را داشت؟
نه اینطور هم نیست؛ اگر مدیران و فعالان رسانهای و فرهنگی نگران مرجعیت و اعتبار رسانهها باشند و برای آن تلاش کنند میشود امیدوار بود. در کل این مسئله بستگی به قدرت چانه زنی مدیران دارد، مثلا زمان همان مدیری که اشاره کردم در وقایع سال ۱۳۸۲ اتفاق خوبی که افتاد این بود که پس از پوشش کامل و بیطرفانهی تجمعات و درگیریها، در شبهایی که تهران آرام بود ایشان پیشنهاد دادند که عکسهایی از نقاط درگیری در شبهای گذشته با ذکر ساعت منتشر شوند؛ یعنی مثلا یک گزارش تصویری شش فریمی با ذکر ساعت از میدان فاطمی منتشر می کردیم؛ مزیت این نوع انتشار عکس این بود که اگر بعدها رسانه ای میگفت فلان ساعت شلوغی و یا اعتراض در فلان منطقه رخ داده ما عکس از آن لحظه داشتیم و می توانستیم ثابت کنیم که حرف آن رسانهای که خبر شلوغی را داده صحیح است یا غلط. در واقع با انتشار اصل عکسهای مربوط به وقایع و اتفاقات اعتماد مخاطب به رسانه کامل میشد و وقتی رسانه از آرامش اطلاعرسانی میکرد مخاطب میپذیرفت. بنابراین نکته خیلی مهم اینکه وقتی رسانه دست فرد حرفه ای باشد سعی میکند اخلاق حرفه ای هم رعایت کند؛ همانطورکه فوتوژورنالیسم هم مرامنامه خاص خودش را دارد. یک مثال در باب اهمیت اخلاق حرفه ای در عکاسی خبری ذکر کنم و آن هم اینکه یک عکاس حرفه ای برای فرانس پرس کار میکرده و برای یک ماموریت به غزه رفته بوده ودر یک بمبارانی شاهد کشته شدن حداقل ۱۵۰ نفر بوده است. رسانه ای که عکسهای او را منتشر کرده نوشته بود که در این بمباران ده ها نفر کشته شدند و عکاس به خاطر این غلو واقعیت استعفا داد چون گفت رسانه دروغ نوشته است و این دروغ در مرام و حرفه من نیست که دروغ بنویسم. بنابراین اصول که برخواسته از مرامنامههای رسانه و فوتوژورنالیسم است عکاسان ما اگر در اتفاقات اخیر آزادانه عکاسی میکردند؛ به اعتراضات آرام مردمی، درگیریها بین مردم و نیروهای امنیتی و هر اتفاق دیگر یک نگاه بدون جهتگیری میداشتند و آنها را ثبت و منتشر میکردند. برای عکاس به هیچ قیمتی نباید حقیقت فدا شود، در مقابل دوربینش اگر معترضان ماموری را کتک بزنند آن را هم ثبت و منتشر میکند و اگر بالعکس باشد نیز همینطور. چرا که اصول کار عکاس همین است که تمام واقعیت را نشان دهد نه بخشی از آن را. اینها در شرایطی به واقعیت میپیوندد که عکاسان آزادانه کار خود را انجام دهند.
نورفتو: ولی متاسفانه در حال حاضر کل صورت مسئله پاک شده و یا اینکه عکسها کاملا با غرض ورزی گرفته و منتشر می شود.
خب عکسهایی که با جهت گیری گرفته شوند باعث می شود که ما بخشی از واقعیت را نبینیم و نتیجه اینکه کلی عکس و ویدئوهای جعلی منتشر می شود که زمان و مکان درستی ندارند و گمراه کننده هستند. چنانچه الان این اتفاق افتادهاست. معترضین عکس و فیلمهای در مسیر باورهای خود را منتشر میکنند، طرفداران نیروهای امنیتی و حکومتی یکسری عکس و ویدئوی دیگر و اینگونه روایت کردن غلط است چون اصلا رسالت رسانه قرار نبوده این باشد. دقیقا زمانی عکس ها و ویدئوهای فیک و جعلی و یا یک سویه منتشر می شود که رسانه های رسمی کاری نمیکنند. وقتی یک رسانه عکس های یک وقایع را مغرضانه منتشر کند دیگر آن عکس ها برای مخاطب قابل باور نیست. ما که همیشه در خیابانهایمان از این نوع وقایع و اتفاقات نداریم؛ اکثر عکاسان رسانهها هم در طول سال مشغول عکاسی از اتفاقات مختلف، فعالیتهای مسئولان و خوبیهای کشور هستند، چه اشکالی دارد که یک مدتی هم ناخوشی های شهر را نشان دهند و چرا الان نباید حضور داشته باشد. نتیجه این شیوهی مدیریت رسانهها بحران هویتی عکاسان و سلب اعتماد عمومی به رسانه است و دیگر نمیتوان به سادگی آن را برگرداند. بسیاری از عکاسان که زمان و منابع زیادی صرف تربیت نگاه آنها شده عطای کار رسانهای را به لقایش میبخشند و برای بازسازی اعتماد هم حداقل ۱۰ سال زمان لازم است تازه آن هم به شرطی که آدم های متخصص پای کار بیایند.
نورفتو: با چنین وضعیتی عکاسی شخصی برای ثبت و آرشیو در تاریخ هم امکان پذیر نیست.
بله؛ البته اگر هم امکانش باشد به خون جگر میشود. وقتی فضا تا این اندازه امنیتی شود که متاسفانه همین الان دونفر از عکاسان مطبوعاتی کشورمان به خاطر همین ماجراها به زندان رفتهاند دیگر رمقی برای عکاسی باقی نمیماند. الان در شرایطی هستیم که امکان دارد فقط بهمراه داشتن دوربین در خیابان باعث مشکلات جبرانناپذیر امنیتی بشود چه انتظاری میتوان داشت؟ فشارهای امنیتی شدید عکاسان را می ترساند و بقیه از خود می پرسند از کجا معلوم من را نگیرند.
من بارها و بارها درباره اهمیت تاریخ تصویری ایران نزد مقامات و مسئولین مختلف حرف زدم ولی تا اینجای کار تلاشی در مسیر بهبود شرایط ندیدهام.
نورفتو: خب به نظر شما چه نهادها یا سازمان هایی مسئول تسهیل کردن سازوکارهای این مشکل هستند؟
قطعا در وهلهی اول وزارت ارشاد و نهادهایی نظیر آن که قدرت چانهزنی و ارتباط با ارگانهای قضایی و امنیتی را دارند. ولی رسانهها هم خود با مراجع مختلف ارتباط دارند.
یکی از مشکلات این حوزه در این شرایط نبود مرجع یا نهاد مشخصی برای تسهیل امور عکاسان مطبوعاتی است. یعنی منِ عکاس که الان می خواهم بروم بیرون و از اتفاقات جاری در خیابانها عکس بگیرم نمی دانم باید به چه نهادی برای گرفتن مجوز رجوع کنم. اصولا داشتن کارت خبرنگاری قدم اول برای فعالیت در این حوزه است و بعد تنها مجوزی که در این حوزه صادر می شود مربوط به نیروی انتظامی است که مجوز عکاسی و فیلمبرداری در سطح شهر را برای یک مدت معینی می دهد؛ البته جالب اینکه این حکم هم خودش نوعی نقض غرض است چون یک بند دارد که نوشته عکاسی از نیروهای انتظامی در حال ماموریت ممنوع است و جرم محسوب میشود. یعنی من عکاس اگر حتی در یک راهپیمایی مجوزدار یک عکسی را ثبت کنم که در آن نیروی انتظامی در آن باشد مرتکب جرم شدم. دیگر نهادهای امنیتی که در شرایط اینچنین تصمیمگیر هستند اصلا در آنها واحدی برای مراجعه و صدور مجوز ندارند یا اگر دارند من در طول بیست سال کارم مشاهده نکردم.
عکاسی بدون دغدغه از این وقایع فقط با اجازه نیروهای انتظامی و امنیتی امکانپذیر است. این امکان نیاز نیست با کارت و نامهی خاصی همراه باشد، فقط کافیست به نیروهایشان دستور دهند اگر کسی با کارت خبرنگاری معتبر در حال عکاسی بود دستگیر نشود و به کارش ادامه دهد. کما اینکه در جریان اتفاقات کوی دانشگاه یکبار من را دستگیر کردند ولی چون کارت خبرنگاری داشتم و برای رسانه رسمی کار می کردم سریع آزاد شدم. پس در کل مشکلی که در حال حاضر وجود دارد اینست که هیچ قانون مشخصی برای این کار وجود ندارد و یک عکاس نمی داند با چه کسی طرف است و چکار باید کند. البته این ناهماهنگی از سالها قبل هم بود. در جریان اتفاقات ۱۳۸۸ ناجا قرار بود با دادن جلیقه های کد دار شرایط را برای عکاسان رسانهها تسهیل کند و این جلیقه به نوعی مجوز باشد ولی در تنها روزی که ما از آن جلیقهها استفاده کردیم بدترین اتفاقات از طرف نیروهای نظامی برایمان پیش آمد؛ دستگیر شدیم، توهین کردند و در آخر تمام مموریهایمان را با خود بردند. الان هم وضعیت همین است و هیچ نوع مجوز گرفتنی امکان ندارد. دلیلش هم واضح است، این کار اصلا به رسمیت شناخته نمیشود با ادامهی این شرایط هویت واقعی عکاسی خبری در این روزها دارد نفس های آخرش را میکشد و ما باید آمادهی اقامهی نماز بر پیکر بیجان آن باشیم. به نظر من سختگیری های امنیتی که در حال حاضر برای عکاسی وجود دارد توجیهی ندارد و از نگاه من به خود مقولهی امنیت هم آسیب خواهد رساند. چون یک راوی صادق که همه چیز را نشان دهد خودش موجب امنیت هم می شود. البته که نتیجه این سخت گیری ها در آینده مشخص می شود و لطمهاش را تاریخ تصویری کشور می خورد.
نورفتو: یک نکته دیگری که عکاسان دربارهش حرف می زنند و گله می کنند ترس مردم از دوربین است. اینکه مثلا در جریان همین اعتراضات هم اگر با دوربین به خیابان ها بروی مردم هم نگاه خوبی نخواهند داشت و خود این هم یک مشکل است. با این پدیده ترس از دوربین باید چه کار کرد؟
این موضوع به همان اعتماد رسانه ای که اشاره کردم برمیگردد. وقتی مردم به رسانه ها اعتماد نداشته باشند به عکاس و خبرنگار آن هم اعتماد ندارند. مثلا خود من سال ۱۳۸۲ که مشغول عکاسی از اعتراضات دانشجویی آن دوران بودم، دانشجویان وقتی می فهمیدند من عکاس ایسنا هستم کاری به من نداشتند چون می دانستند عکسشان در ایسنا منتشر می شود این حس را داشتند که همه واقعیتها دارد ثبت و ضبط می شود نه بخشی از آن. وقتی مردم به رسانه های رسمی و داخلی بی اعتماد میشوند طبیعی است که به عکاسان آنها هم ممکن است آسیب بزنند. این به همان موضوع برمی گردد که فرهنگ حضور رسانه در جامعه نیست و نبودن این فرهنگ باعث می شود از نیروی انتظامی تا مردم عادی همه روی عکاس حساس شوند و مشکلات درست شود. پس لازم است این فرهنگ جا بیفتد که حضور عکاس در بطن وقایع آزاد باشد تا کمتر چنین مشکلاتی پیش آید. در جهان امروز و با حضور موبایلهای جدید جلوی عکس و تصویر گرفتن را نمیشود گرفت ولی حیف است که تاریخ تصویری این کشور توسط کسانی که عمر خود را در این راه گذاشتند ثبت نشود و در عوض تصاویر ناقص و بی کیفیت موبایلی جای آن را بگیرد. همانطور که عرض کردم بدلیل تمامی نقایص موجود متاسفانه امروز هویت عکاسی مطبوعاتی کشور ما با تمام عکاسان خوب، تاریخ قدرتمند و تواناییهای بالقوهاش رو به احتضار است. با این حال و در عین ناامیدی آرزو دارم که یک روزی وزارت ارشاد به عنوان متولی امور رسانهای و فرهنگی قدمی در این مسیر بردارد چون تاریخ تصویری یک کشورخیلی ارزشمند است. در همین سالهای نه چندان دور شاهد بودهایم که همان کسانی که مانع کار عکاسان بودند چند سال بعد به دنبال عکسهایی از همان وقایع میگشتند؛ درست مثل اتفاقی که برای توقیف فیلمهایی مثل آدم برفی و مارمولک افتاد و الان بارها از تلویزیون پخش میشوند. کاش نگذاریم در روزی که به این تاریخ تصویری نیاز باشد فقط حسرت در بساطمان باشد…
(۳) بررسی تهیه و انتشار عکس خبری از تجمعات اعتراضی در رسانه های داخلی در گفتگو با “مرتضی نیکوبذل”
حفظ امنیت و اعتبار عکاسان خبری اولویت اول رسانههای خارجی است
در خصوص این موضوع با مرتضی نیکوبذل مطلق که سالهاست سابقه عکاسی خبری در اتفاقات متفاوت داخلی و خارجی را دارد گفتگو کردیم. نیکوبذل متولد ۱۳۵۲ است و کارعکاس مطبوعاتی خود را از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۸ با رسانه های داخلی آغاز کرده و از سال ۱۳۷۸ همکاری خود با خبرگزاری رویترز را به صورت عکاس آزاد تمام وقت آغاز کرد؛ پوشش اخبار ایران، افغانستان، پاکستان، لبنان و ترکیه از جمله پروژه های عکاسی این عکاس در رویترز است. همکاری با آژانس عکس زوما پرس آمریکا، آژانس عکس سیپا پرس فرانسه، همکاری با روزنامه نیو یورک تایمز بین الملل و همکاری بامجله نشنال جئوگرافیک فارسی از دیگر فعالیتهای این عکاس مطبوعاتی به شمار میآید.
نورفتو: بهتر است بحث را با این موضوع شروع کنیم که چرا در اعترضات و اتفاقات اخیر عکاسان حضور ندارند؟
واقعیتش این است که وقتی در طول سالیان سال مرتب به عکاس گفته شود که اگر این عکس را بگیری ممنوع است یا اگر از فلان حادثه و اتفاق عکس بگیری ممنوع است و در کل وقتی اخبار برای عکاسان مطبوعاتی به دو گروه اخبار ممنوع و اخبار مجاز تقسیم میشوند، ناخودآگاه این موضوع در عکاس نهادینه میشود که دچار خودسانسوری شود، برای مثال، وقتی برای پوشش تصویری زلزله ترکیه به آنجا سفر کرده بودم دقایق ابتدایی عکاسی نمیکردم تا اینکه یادم افتاد اینجا ترکیه است و من میتوانم بدون ممنوعیت و محدودیت عکاسی کنم. نکته دیگر اینکه عکاسی خبری ریسک و خطر را دارد اما همیشه نهادهای مربوطه شخصیت حقوقی عکاس را به رسمیت میشناسند و اگراتفاقی برای عکاس بیفتد مشکل پیش آمده را پیگیری میکنند؛ برای نمونه سال ۲۰۱۴ برای عکاسی به افغانستان رفته بودم و یکروز که دربازار کابل بودم پلیس افغانستان به من گفت باید کارت خبرنگاریت را نشان بدی و وقتی کارت مرا دید گفت باید کمی صبر کنم تا ازدوربین ها مرا چک کنند که اگر یک وقتی مشکلی برایم پیش آمد نیروی امنیتی بداند که اینجا بودم و امنیتم حفظ شود. متاسفانه این موضوع در ایران وجود ندارد و اگر عکاس در زمان پوشش خبر (مانند اخبار این روزها) گرفتار شود هیچ نهاد یا مرجعی برای آزادی یا رفع گرفتاری وی پیگیری انجام نمیدهد، و چه بسا عکاس مورد مواخذه هم قرار بگیرد، چرا که خبر برای عکاس خبری و در کل خبرنگار به دو دسته قانونی و غیر قانونی تقسیم شده. در حالیکه “خبر” قانونی و غیرقانونی ندارد و خبرنگار و عکاس هم کارش مشخص است. در جنگ عراق هم همین طور بود و نیروهای عراقی هم حواسشان به من بود که مشکلی برایم پیش نیاید ولی وقتی اخبار به قانونی و غیرقانونی تقسیم میشود خودسانسوری ناخودآگاه اتفاق میافتد. همه داشته های یک عکاس عکسهایش است و وقتی هیچ نهاد یا مرجعی امنیت عکاس را تضمین نمیکند، خیلی طبیعی است که عکاسان تمایلی به پوشش اتفاقات نداشته باشند چون نمیدانند چه آینده و اتفاقاتی در انتظارشان است. در مباحث فوتوژورنالیسم هم گفته میشود که عکاس و خبرنگار باید در سمتی باشند که نیروی شناخته شده وجود دارد اما این اتفاق و موضوع در ایران صدق نمیکند.
نورفتو: به عقیده شما اگر قرار باشد یک نهاد یا مرجع مسئولیت سلامت حرفه ای عکاسان را عهده دار باشد آن نهاد کجاست؟
در همه ادارات و نهادها یک چارت سازمانی وجود دارد به نام سلسله مراتب، مثلا اگر یک عکاس کارت عکاسی انجمن صنفی را داشته باشد و برای رسانه خاصی کار نکند مسئول امنیت او با انجمن صنفی است که او عضو آن شده و وکیل انجمن باید بتواند مشکلات اورا پیگیری کند، چرا که انجمن های صنفی به وجود آمده اند تا بتوانند حقوق اعضا را حمایت و پاسداری کنند. و اگر یک عکاس برای رسانه خاصی کار میکند مسئول امنیتش مدیران آن رسانه هستند. اما به طور کلی وقتی چیزی به نام انجمن صنفی وجود دارد، همانطورکه گفتم، آن انجمن موظف به احقاق حق اعضا خود است و مسئول پیگیری مطالبات شغلی و صنفی، به نظر من انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران باید بتواند تشخیص دهد در چه زمانی، حتی اگر گروهی از عکاسان مطبوعاتی مستقیما عضو آن نیستند، باید بدون تفکیک قائل شدن میان آنها، و برای احقاق حقوق صنفی، که به صورت کلی ادعای پیگیری مطالبات آن را دارد کاری انجام دهد. یعنی من عکاس چه برای رسانه کار کنم چه به صورت آزاد با کارت انجمن صنفی، اگر برایم مشکلی پیش بیاید مسئول رسیدگی به آن انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران است، اما متاسفانه این انجمن صنفی در ایران بسیار محتاط و ملاحظه کار عمل میکند و وارد این حوزه ها نمی شود. در حالیکه اگر قرار باشد یک انجمن فقط مسئول برگزاری جشن ها و مراسمات روز عکاسی و ۱۰ روز با عکاسان و این قبیل برنامه ها باشد یا فقط به امور تسهیلاتی مثل ارائه طرح ترافیک، بیمه، و این دست مسائل عمل کند و فعال باشد که دیگر فایده ندارد، چون برای یک عکاس مطبوعاتی بیشتر از بیمه و طرح ترافیک و این قبیل موارد، امنیت وحمایت از امنیت شغلی ایشان مهم است، یعنی در روزهای سخت، امکان ثبت تاریخ کشورش را با پشت گرمی از قانونی که خبرنگار را مجاز به فعالیت خبری میکند، به صورت آزادانه و حرفه ای داشته باشد. متأسفانه این روزها خجالت میکشم بگویم عکاس مطبوعاتی هستم به این دلیل که حتی یک فریم عکس از اتفاقات این روزها ندارم. اتفاق بدتر اینکه در طول این سالها به جای اینکه شرایط به سمت بهتر شدن برای عکاسها برود به سمت محدودتر شدن رفته است. من که از سال ۱۳۷۶ مشغول به فعالیت در این حوزه شدم، به گذشته که نگاه میکنم، تا امروز هر سال محدودیت ها بیشتر شده است در حالیکه در سالهای گذشته هم مشابه اتفاقات امروز وجود داشت اما ما کما بیش میتوانستیم عکاسی کنیم، امروز اما اصلا فضا برای عکاسی وجود ندارد، و شخصیت مطبوعاتی تمامی ما به هیچ عنوان به رسمیت شناخته نشده. برای مثال باید به همکارم احمد حلبی ساز اشاره کنم که چندی پیش در خیابان ولی عصر تهران، هنگام پوشش تصویری نا آرامی های اخیر بازداشت شده.
نورفتو: شما به عنوان عکاسی که سالهاست در این عرصه عکاسی خبری فعالیت دارید به شخصه چقدر در مورد عکاسی در این اوضاع پیگیر و مطالبه گر بودید؟
من در روز دوم اعتراضات برای اداره کل مطبوعات خارجی وزارت ارشاد که مسئول عکاسان و خبرنگاران شاغل در رسانه های خارجی است نامه ارسال کردم و درخواست کردم بتوانیم مسائل این روزها را پوشش دهیم، چند سال پیش هم طرحی را به آن اداره کل تسلیم کردم که در آن راه کارهای حرفه ای و بر پایه استانداردهای بین المللی مطبوعاتی برای فعالیت حرفه ای در شرایط بحران ذکر شده بود. من به دلیل اینکه پاسخ نامه چند روز پیش من به اداره کل مطبوعات و رسانه های خارجی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به صورت تلفنی به من ابلاغ شد، به دلیل رعایت اخلاق حرفه ای امکان ذکر آن را در اینجا ندارم. ولی میدانم که نه من، هیچ یک از همکارانم نمیتوانیم با دوربین حرفه ای خود و کارت خبرنگاری معتبر خود، به محل تجمعات و اعتراضات برویم و اقدام به تهیه عکس و خبر کنیم، همچنین میدانم اگر هنگام کار توسط شخص یا اشخاصی دستگیر بشوم، مدتها طول خواهد کشید تا مشخص شود شخص یا نهاد دستگیر کننده چه کسی یا نهادی بوده، و از آن بدتر اینکه قطعا از نظر نهادهای نظامی، انتظامی و امنیتی، فعالیت من در چنین شرایطی ( طبق قانون نانوشته تقسیم بندی خبر به قانونی و غیر قانونی )غیر قانونی محسوب خواهد شد که واقعا برای من به عنوان فعال در حوزه رسانه، جای سؤال و تعجب دارد که البته هیچ وقت به پاسخ آن نرسیده ام، کما اینکه پرسیده ام و بی پاسخ مانده ام. خب در چنین شرایطی چه طوریک عکاس جرات میکند برود و عکاسی کند؟
در عکاسی بحران عبارتی وجود دارد و آن هم اینکه میگویند عکاسی بحران بر روی یک لبه تیغ است که یک طرفش شجاعت است طرف دیگرش حماقت. یک عکاس فرق بین دو را درک کند، عده ای هم میگویند عکاسی بحران دو رو دارد، ترس و محافظت. در موقعیت فعلی ماعکاسان در واقع در حال مخافظت از خود هستیم اما از طرفی هم خجالت زده ایم که عنوان عکاس خبری را یدک میکشیم در حالیکه درتکمیل شدن تاریخ تصویری کشورمان نقشی نداشتیم. همه ما با عواقب عکاسی در این شرایط آشنا و بگیر و بنندها هستیم اما مسئله بغرنج دیگری که وجود دارد این است که من با مدیران انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی حرف زدم و از آنها خواستم یک جلسه ای ترتیب بدهند و راهکاری برای این اوضاع پیدا کنند، آنها پاسخ دادند که نامه را خطاب به معاونت مطبوعاتی ارسال کردند اما آقای مهدی پورمعاون مطبوعاتی و اطلاع رسانی وزارت ارشاد هیچ جوابی نداده و تکلیف مشخص نیست که چه باید بکنیم و من مطمئنم جلسه ای که گفتند میگذاریم هیچ وقت برگزار نمیشود چون ظاهرا برایشان در اولویت نیست، و ظاهرا بازهم قرار است تمام این مشکلات موکول شوند به روزی در رویداد ده روز با عکاسان که مجدد روضه هزار بار خوانده شده همیشگی را با دهان خودمان برای گوش های خودمان بخوانیم و در رثای سختی این حرفه گریه کنیم وازفردای آن روز، روزازنو و روزی ازنو.
نورفتو: فارغ از لزوم حضور یک نهاد یا مرجع، به نظر می آید عکاسان خبری هم به حالت منفعلانه ای رسیدند و محافظه کاری زیاد باعث شده که کلا قید کارکردن در این عرصه را بزنند.
بله این موضوع هم متاسفانه وجود دارد؛ درباره اتفاقی مثل سیل امامزاده داوود من با یکی از همکاران تماس گرفتم و از او پرسیدم آیا برای پوشش خبر سیل به محل میرود؟ ولی ملاحظات مختلفی داشت، مانند وجود خطرهای طبیعی در مسیر. در دوره کرونا هم همین طور،عکسهای زیادی از این اوضاع گرفته نشد یا به صورت کامل به آن پرداخته نشد. متأسفانه در خیلی از مواقع عکاسی مطبوعاتی ایران تبدیل به شوآف برای گروهی از عکاسان شده، یا محلی برای ایجاد رزومه و پول درآوردن، البته قبول دارم که باید از عکاسی پول درآورد وعکاسی که پول درنیاورد، رسما عکاس حرفه ای به حساب نمی آید، ولی پول درآوردن نه به هر قیمتی. وگرنه اینکه کرونا ممکن است عکاس را آلوده کند. (همانطور که برای من هم پیش آمد)، اینکه نیروها میگیرند، میبرند، و در کل وجود خطر در این ژانر از عکاسی، بخش جدایی ناپذیر این شغل است و همیشه وجود داشته که عکاسان باید بتوانند با ورود به کار گروهی و رعایت کار جمعی، آن را به حداقل برسانند، ولی متاسفانه بیشتر همکاران، همراه نیستند و برخی هم ترجیح میدهند به صورت انفرادی اقدام کنند که خوب نتیجه اش هم مشخص است و نتیجه میشود اینکه در حال حاضر دو نفر از همکارانمان در بند هستند. یا مثلا انجمن لازم است که خطاب به وزارت ارشاد نامه بزند که اگر پاسخ واضحی در این باره ندهند، ماعکاسان به صورت گروهی و با دوربین های حرفه ای و با کارت های خبری معتبری که از سوی نهادهای نظارتی صادر شده به محل اعزام می شویم تا به وظیفه حرفه ای خود عمل کنیم. شرایط فعلی از نظر من مثل شرایط جنگی است و در شرایط جنگی کار انفرادی معنی نمیدهد و کار گروهی اولین اصل در حفظ سلامت و امنیت عکاسان مطبوعاتی است، اگر فرد به هر دلیل به صورت فردی عازم محل درگیری یا اعتراضات شود، قطعا صدمه خواهد دید. سوال من این است که در مورد اعتراضات اخیر، انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران که اتفاقا آقای قاسمی که پیش از این با ایشان گفتگو کردید هم عضو این انجمن هستند در این شرایط چه کرده اند؟ یکبار در مراسم ۱۰ روز با عکاسان، من به جای سوال پرسیدن رفتم یکسری صحبت کردم و پرسیدم مسئولان رده اول که الان باید اینجا باشند و در مقابل مشکلات مطرح شده پاسخگو باشند کجا هستند؟ آقایان گفتند آنها نمی آیند، و خب حرف من این است، اگر انها نمی آیند و نمیخواهند حرفهای ما را بشنوند، چرا ما باید هر دفعه دور همجمع شویم و حرفهای تکراری بزنیم. واقعا من نمیدانم در آینده چطور عکاسان خبری فعلی که ما هستیم میتوانیم در چشم عکاسان پیشکسوتی مثل آقای شاندیز و صیاد نگاه کنیم و بگوییم، ما عکاس مطبوعاتی هستیم. یک تعداد عکس تهیه شده با موبایل و تک فریم وپراکنده که نمیتواند داستان برهه ای از تاریخ این کشور را تعریف کند. عکاس باید بتواند و اجازه داشته باشد در امنیت (امنیت به معنی به رسمیت شناخته شدن)، داستان هر دو طرف معترض و مقابل معترض را بیان کند. چقدر ما تصاویر بعد از یک اعتراض را در یک میدان یا خیابان میبینیم؟ چقدر زندگی روزمره ای که متفاوت شده از ساعات آرام شهر را پس از یک درگیری یا اعتراض میبینیم؟ اینها رامن نباید بگویم، وظیفه نهادی صنفی مانند انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران است.
نورفتو: ظاهرا شما نقدی هم به سخنان مهدی قاسمی در خصوص کار در رسانه های خارجی داشتید نقدتان را بفرمایید.
بله صحبتهای آقای قاسمی درباره عکاسانی که با مطبوعات خارجی کار میکنند به نوعی شخصیت حرفهای افرادی مثل من که با آژانسهای خبری خارجی کار میکنیم را زیر سوال میبرد چون رویه کار با رسانه های خارجی اصلا اینطور نیست و اتفاقا کار در رسانه های خارجی به این شکل است که محفوظ نگه داشتن منبع خبر یک اصل حرفه ای و اساسی است و از هرچیزی مهمتر است، و به هیچ قیمتی این قانون زیرپا گذاشته نمیشود؛ حفظ امنیت عکاسان و دفتر رسانه خارجی در یک کشور دیگر مهم ترین اولویت برای یک رسانه خارجی است. خبرگزاری رویترز که من برایش کار میکردم اصطلاحی دارد،یک عکاس خوب زنده هزار عکس خوب میگیرد و یک عکاس خوب مرده یک عکس خوب، رسانه ای مثل رویترز به هیچ وجه امنیت دفتر ونیروهایش و همچنین منابع خبری اش را به خطر نمی اندازد حتی اگر به قیمت باطل شدن مجوزش در آن کشور باشد. این موضوع به هیچ وجه درست نیست که بگوییم فلان خبرگزاری خارجی عکس، فیلم یا خبر را از فردی میخرد و نامش را عنوان نمیکند، ولی در صورت فشارمراجع بالادستی، مجبور است نام او را به آنها اطلاع دهد. البته تا وقتی من با رویترز کار میکردم و حتی در زمان نا آرامی های پس ازانتخابات ۱۳۸۸، شاهد فشار از هیچ نهادی برای نام بردن نام افرادی که از آنها متریال خبر تهیه میکردیم وجود نداشت. البته این نکته راذکر کنم که موظف بودیم متریال خبر را (متریال خبر در بحث من یعنی عکس) از منابع قانونی مانند رسانه های داخلی تهیه کنیم. اما این روزها که تهیه عکس برای اخبار روز از رسانه های داخلی که عملا در پوشش اخبار اعتراضات و نا آرامی ها منفعل هستند، سخت یاغیر ممکن شده، عمل تهیه عکس، شکلی متفاوت به خود گرفته، برای مثال میتوانم به خبرگزری آسوشیتدپرس (AP) اشاره کنم که برای حفظ امنیت پرسنل خود، هیچ عکسی را از طریق دفتر تهران تهیه نمیکند. اگر به کپشن (زیرنویس) عکس هایی که از اعتراضات اخیر روی خط خبری (AP) قرار گرفته دقت کنید با یک جمله تذکری مواجه میشوید که بیان کرده. این عکس توسط عکاسی که در استخدام آسوشیتدپرس نیست و توسط (AP) در خارج از ایران تهیه شده است. به نظر من صحبت دوست عزیزم جناب آقای مهدی قاسمی درباره شیوه کار کردن رسانه های خارجی، کمی از سرناآگاهی بوده، یا شاید ایشان نتوانسته اند صورت درست این فرایند را توضیح دهند.
نورفتو: به عنوان سوال پایانی اینکه چرا رسانه های داخلی حاضر نیستند عکاسان خود برای حضور در این اعتراضات و اتفاقات آفیش کنند؟
ما در ایران رسانه مستقل نداریم و همه رسانه ها دارای بودجه دولتی هستند بنابراین باید رفتاری نشان دهند که مطابق میل تأمین کننده بودجه باشد و همانطور که انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی تبدیل به یک ادارهای شده که به اموری مثل بیمه و طرح ترافیک واینهابسنده میکند، رسانه ها ترجیح میدهند موقعیت خودشان را به خطر نیندازند. به صورت حرفه ای یک عکاس یا خبرنگار باید صد در صد بی طرف و استقلال شخصیتی داشته باشد طوریکه وقتی وارد یک اتفاق میشود انگار از مریخ آمده و هیچ پیش زمینه ذهنی نسبت به آن رویداد به خصوص ندارد، اما متاسفانه در دنیای امروز اینگونه نیست. در پایان میتوانم بگویم، ما عکاس هستیم، عکاس مطبوعاتی، باید بتوانیم همانگونه که همکارانمان در اکثر کشورها به ثبت خبر پیش رومی پردازند، روزگارمان را ثبت درست، صادقانه و بی طرفانه کنیم. تاریخ مصور ایران عزیزمان نیازمند زبان های بی طرف و نگاه های داستانگویی است که ابزار آن در دستان افراد حرفه ای است. حیف است که بخشی از تاریخ کشورم با دوربین گوشی های موبایل و به صورت گفتمانی ناقص و پراکنده و غیر حرفه ای تعریف شود.
(۴) بررسی تهیه و انتشار عکس خبری از تجمعات اعتراضی در رسانه های داخلی در گفتگو با “عکاسهای خبری”
دوربین عکاسان خبری این روزها خاموش است
در طول سالهای بعد از انقلاب هم عکاسان در همه شرایط حضور داشتند چه وقایع اعتراضی چه راهپیمایی ها و همبستگی های مردمی و حتی لحظات و بحران هایی که ملاحظات امنیتی زیادی داشت اما رفته رفته به جای اینکه چشم مردم به حضور عکاسان عادت کند و مسئولان نیز عکاسان را امین خود بدانند بی اعتمادی به عکاسان از هر دو جناح بیشتر و بیشتر شد.
حالا به جایی رسیده ایم که در تجمعات این روزهای مردم ایران هیچ عکاسی حق فعالیت ندارد!!!
اما در عوض مردم ایران با موبایل های خود در نقش شهروند خبرنگار، تصاویر و فیلمهایی را منتشر می کنند که روایت خودشان از آن اتفاق است.
در این میان افرادی هم هستند که از فضای موجود سوءاستفاده کرده و تصاویری منتشر می کنند که تقطیع شده است و روایت های دیگری را دنبال میکند.
آنقدر تعداد این تصاویر و فیلم ها در شبکه های مجازی زیاد شده که هر رسانه معاند می تواند از آنها بهره بگیرد تا بتواند اهداف خودش را پیگیری کند. چون از روز اول هیچ رسانه ای اجازه کار نداشت. قرار بود عکسی گرفته نشود شاید با این بهانه که اعتراضات مدت کوتاهی طول می کشد و آنقدر نیست که یک رسانه رسمی به آن بپردازد. جلوگیری از حضور رسانه آنقدر زیاد شد و مردم آنقدر روایت های خودشان را از این اتفاقات بیان کردند که حالا دیگر هر تصویر و فیلمی هم در راستای تکذیب اتفاقات منتشر شود، کسی باور نمی کند.
به همین دلیل است که حالا می بینیم رسانه ای مانند رسانه ملی هر روز گزارشی از امنیت در تهران را پخش می کند تا بگوید آن طور که تصاویر منتشر شده نیست.
باز هم با این احوال، هنوز رسانه ها نمی توانند به محل اعتراضات ورود پیدا کنند. دستگاههای امنیتی دخیل ، تنها نیروی انتظامی نیست. مجوز تصویر برداری از یک نهاد دلیلی برای فعالیت یک رسانه قلمداد نمی شود چون نهادهای دیگر جلوی پوشش تصویری آنها را می گیرند.
حالا عکاسان مانده اند و تصاویری که هر روز به زعم شهروندان منتشر می شود و موجی که رسانه های معاند روی آن سوارند. عکاسان در رسانه های خود پشت میز می نشینند و خبرنگاران برای اخبار خود از تصاویری که این روزها توسط مردم گرفته می شود استفاده می کنند. دست عکاسان برای ثبت تاریخ بسته شده شاید قرار است آنها در این روزها چشم سوم جامعه نباشند.
با تعدادی از عکاسان خبرگزاری های رسمی کشور درباره عدم حضورشان در رویدادهای این روزهای جامعه گفتگو کردیم هیچ کدام فریمی از این اتفاقات ثبت نکرده اند چون رسانه ای که برایش کار می کنند هم چنین چیزی از آنها نمی خواهد.
با تعداد دیگری از عکاسان خبری رسانه ها نیز برای ثبت نظرشان پیشنهاد گفتگو داشتیم اما حاضر به پاسخگویی و درج نظراتشان در این گزارش نبودند. نداشتن امنیت شغلی، واهمه از برخورد مسئولان و مدیران رسانه ها و دستگاه های نظارتی در واکنش به بیان نظرشان و خودسانسوری بخشی از دلایلی بود که اجازه نمی داد آنها حاضر باشند نامشان در این گزارش ثبت شود.!!!
ما از عکس رویدادها برای تغییر فضا استفاده میکنیم
در این میان ، عرفان کوچاری به عنوان عکاس خبرگزاری تسنیم یکی از خبرگزاری های رسمی ایران درباره اینکه آیا اقدامی برای ثبت وقایع این روزهای جامعه کرده است یا خیر گفت: در این روزها نه هماهنگی برای آفیش عکس انجام شده و نه کسی خواسته که ما برای پوشش اتفاقات به صحنه برویم. ما هم چون اجازه نداشتیم عکاسی کنیم بنابراین با تلفن همراه یا دوربین، عکسی هم نگرفتیم.
وی گفت: وقتی خوراک رسانهای بدون هیچ جهتی ندارید در آن صورت هر چه رسانههای غربی منتشر کنند مجبورید برای اخبار استفاده کنید. از طرفی تنها بحث خبر نیست بلکه ثبت تاریخ مهم است. اگر حرفه ای باشید میتوانید در گزارش تصویری؛ آن معنایی که میخواهید را انتقال دهید و بگویی که مثلاً نیروی انتظامی هم در این صحنه آسیب دید. یادم میآید در زمان حمله تروریستی به مجلس من هم عکس گرفتم. ما از آن عکسها برای تغییر فضای موجود استفاده کردیم و به جای نشان دادن نقطه ضعف، ماجرا به سمت داشتن نقطه قوت تغییر کرد. چون در آن زمان محتوا داشتیم و توانستیم تصویر منتشر کنیم. اما نیم ساعت نگذشته بود که دادستان وقت گفت عکاسان نباشند. درحالی که ما با همه نیروهای نظامی و امنیتی هماهنگ بودیم. اگر ما آن روز چنین محتوا و تصاویری نداشتیم چطور آن اتفاق را منعکس میکردیم؟
وی ادامه داد: ما دو سیستم کاملاً جدا داریم یکی سیستم امنیتی و نظامی است که سپاه و اطلاعات و … شامل آن میشود یکی هم رسانه است. رسانه وظیفه پخش اطلاعات و نیروهای اطلاعاتی وظیفه جلوگیری از انتشار اطلاعات را دارند. اینجا یک حلقه مفقوده ای وجود دارد که آن هم کارشناس رسانه است تا بتواند هم کار من را متوجه شود هم سیاستهای آن طرف را در نظر بگیرد و این دو را با هم هماهنگ کند.
کوچاری با تاکید بر اینکه باید پروتکلها برای عکاسی از رویدادها مشخص شود گفت: باید اجازه تولید محتوا را بدهیم در کشورهای دیگر نیز پروتکلهای امنیتی قوی وجود دارد اما چطور است که عکاسان با یک جلیقه پرس میتوانند به راحتی عکس بگیرند ولی در ایران اگر این جلیقه را بپوشیم کارمان سختتر میشود؟
وی درباره واکنش مردم نسبت به عکاسان در تجمعات نیز گفت: سال ۷۸ فضای کار آسانتر بود ولی حالا انقدر اجازه نداده ایم عکاس در این رویدادها شرکت کند که حضور عکاس برای مردم هم عادی نشده است یا اینکه برخی از خبرگزاریها عکس مردم را منتشر کرده و دور صورت برخی از آنها دایره کشیده و گفتند که شناسایی کنید. مردم هم وقتی این تصاویر را میبینند دیگر به عکاس اعتماد نمیکنند. حق هم دارند. الان هم که دیگر چند سالی است عکاس ندیده اند و اوضاع بدتر شده است.
این عکاس خبرگزاری تسنیم گفت: باید وزارت ارشاد با نهادهای امنیتی صحبت کند تا عکاسان بتوانند راحت تر کار کنند و مردم هم چشمشان به حضور عکاس عادت کند ولی می دانم باز هم نمیشود. در گذشته شاید عکاس احتمال میداد که در نهایت خودش و دوربینش را بزنند اما الان در تجمعات احتمال دارد بمیرید!
کوچاری گفت: صنف عکاسان قدرت ندارد. رسانه هم پشتیبان عکاس نیست. عکاس هم میگوید چرا در تجمعات شرکت کنم وقتی دوربینم را میشکنند یا عکسی که میگیرم پاک میکنند یا منتشر نمیکنند.
کوچاری به مجوز عکاسی در عراق به نام «باج» اشاره کرد و گفت: زمانی که این مجوز را برای عکس داخل حرم میگیرید حتی شما را بازرسی هم نمیکنند چون مطمئن هستند شما تأیید شده هستید اما اینجا اگر مجوز از یک نهاد داشته باشید دهها نهاد دیگر هست که این مجوز را قبول ندارد. حتی به مراسم پیاده روی جاماندگان اربعین میرویم باید جواب پس بدهیم که چرا عکس میگیریم!
از وضع موجود کلافه ایم
احمد بلباسی عکاس خبرگزاری صدا و سیماست عکاسی که قاعدتا به دلیل کار کردن در رسانه ملی نباید با مشکلات عکاسان دیگر مواجه باشد اما او هم درباره دلایل عدم حضور عکاسان خبرگزاری رسمی وابسته به رسانه ملی در تجمعات گفت: روزی متوجه اخباری درباره تجمعات لردگان شدم در مسیر سفرم به عراق سری هم به آنجا زدم متوجه شدم مردم با لباسهای محلی خود تجمع کرده و معترض هستند. به محض اینکه دوربین را از کیف بیرون آوردم تا عکس بگیرم، یک نفر با لباس شخصی جلو آمد و من را برد. از انجا که قرار بود به سفر بروم همه کارتهای شناسایی را به همراه داشتم از تمام مدارکم عکس گرفت با این وجود میپرسید برای کجا عکس می گیری. من هنوز یک فریم عکس هم نگرفته بودم و تازه به آن جمع رسیده بودم ولی مجبور شدم با تلفن فرد دیگری، خبرنگار صدا و سیمای استان را پیدا کنم و سردبیر خبرگزاری صدا و سیما را در جریان بگذارم. در نهایت بعد از یکی دو روز آزاد شدم. اگر آن معجزه اتفاق نمیافتاد باید به زندان شهرکرد میرفتم از زمانی که این اتفاق افتاد من دیگر برای رفتن به تجمعات و اعتراضات فوبیا پیدا کرده ام. درحالی که ما عکاس خبرگزاری صدا و سیما هستیم و حتی دوربینمان هم برچسب اموال دارد و میدانند که منتشر کننده تصاویری خلاف اهداف کشور نیستیم با این وجود اذیت میشویم.
بلباسی بیان کرد: زمانی که اتفاقات امنیتی میشود داستان فرق میکند و کافی است چند انگ هم به شما بزنند تا کلا زندگی تان را تحت تأثیر قرار دهد. این اتفاقات نه تنها برای تجمعات اعتراضی بلکه در راهپیماییهای همسو با نظام یا در زمان تشییع مدافعان امنیت هم اتفاق میافتد. همین چند وقت پیش فرد دیگری که اصلاً نمیدانستیم لباسش متعلق به کدام نهاد است مانع کار ما شد.
وی گفت: من به روابط عمومی فاتب هم گفتم که اگر فقط نیروی انتظامی در اغتشاشات حضور داشته باشد، تکلیفم را می دانم چون آنها من را میشناسند و اجازه عکاسی میدهند حتی اگر من را بازداشت کنند میدانم کجا میروم اما الان هیچ چیزی مشخص نیست و نمیدانیم چه کسانی شما را دستگیر کرده اند و باید به کجا مراجعه کنیم.
بلباسی با بیان اینکه عکاسان هیچ پشتوانهای در انجمنهای صنفی یا رسانه شأن ندارند گفت: انجمن صنفی عکاسان مطبوعات را داریم. از آن تنها یک کانال دیده ایم که خبر میدهد یک عکاس را بازداشت کرده اند و انجمن در حال پیگیری است اما از کجا و به چه نتیجهای رسیدند مشخص نیست.
رسانه هم تاکید میکند که به این تجمعات نروید. ممکن است برویم و اگر مشکلی برایمان پیش آمد کلاً انکار کنند که با آن رسانه همکاری میکنیم. پس وقتی رسانه میگوید نرو من هم نمیروم چون می دانم از من حمایتی نمیکند. کافی بود رسانهها میگفتند عکاسی کن ما پشتیبان شما هستیم در آن صورت با قدرت کار میکردیم. اما چنین چیزی نیست. در واقع اگر حمایتی بود تلاشم را میکنم اما وقتی نیست ترجیح میدهم کاری انجام ندهم.
وی با بیان اینکه شاید عکاسان باید با هم هماهنگ میشدند و با نهادهای امنیتی مذاکره میکردند گفت: عکس یک عکاس حرفه ای موضوعی را نشان میدهد که عکس شهروند خبرنگاران آن را ندارد. اتفاقاً عکس آنها خطرناکتر است. مردم در مناطق مختلف حضور دارند و عکاس در یک منطقه عکس میگیرد. بهتر بود تعدادی از عکاسان شناخته شده تر در کشورمان معرفی میشدند تا میتوانستند کار کنند و یا مثلاً جلیقه پرس داشتند و همه میدانستند نباید با آنها کاری داشته باشند.
وی گفت: انتظار داریم وقتی راهپیمایی علیه اغتشاشات میشود هر اندازه که ما را به عنوان عکاس با آغوش باز میپذیرند، در تجمعات قبل از آن هم مانع کارمان نشوند. وقتی من به عنوان عکاس صدا و سیما سالهاست که کارم را انجام داده ام و در پرونده کاری من شیطنت نبوده نشان میدهد همیشه تنها هدفم فقط عکاسی و ثبت وقایع بدون هیچ غرض ورزی بوده است اما الان شرایطی به وجود آمده که اصلاً نمیخواهیم کاری کنیم و تنها عذاب می کشیم.
وی ادامه داد: عکاسان با این مشکل مواجه هستند که از هر دو طرف آسیب میبینند و مردم هم ممکن است آنها را دچار مشکل کنند با این وجود همه ما میدانیم که عکاسی در این شرایط سخت است پس باید احتیاط کنیم. من فکر نمیکنم به زودی این مشکلات حل شود مگر آنکه از پایه و اساس آن را حل کنیم.
این عکاس در پاسخ به اینکه چرا باید عکسهای عکاسان حرفه ای از این وقایع ثبت شود گفت: ماندگاری عکسها مهمترین دلیل آن است. فیلمهایی که این روزها مشاهده میشود در خوشبینانه ترین حالت کیفیت ندارد. مردم خیلی از جوانب را در عکس و فیلم نمیبینند چون در لحظه عکس میگیرند. ما الان عکسی که همه جوانب را در اتفاقات نشان دهد و در تاریخ ثبت شود، نداریم. درحالی که زمان انقلاب اسلامی تصاویری منتشر شد که الان هم از آن استفاده میشود. اگر آن زمان ممنوعیتهای فعلی را داشتیم آیا عکسی هم از انقلاب ماندگار شده بود؟ آن زمان مشکلات به اندازه حالا نبوده است.
عکاسان امین برای پوشش وقایع معرفی شوند
عکاس خبرگزاری فارس پیشنهاد کرد برای ثبت وقایع و اعتراضات عکاسانی که از همه نظر تأیید شده و امین هستند را به دستگاههای مختلف معرفی کرده و به آنها اجازه فعالیت داده شود.
حمید وکیلی هم عکاس خبرگزاری فارس است یکی از خبرگزاری هایی که در این روزها بیشترین پوشش خبری را درباره اقدامات علیه آشوبگری ها داشته است.
وکیلی درباره اینکه به عنوان عکاس یک رسانه رسمی در کشور چقدر تلاش کرده تا بتواند اتفاقات این روزها را ثبت کند گفت: از ابتدای شروع اعتراضات خبرگزاری فارس تلاش کرد با نهادهای مختلف برای عکاسی از تجمعات هماهنگ کند اما این اتفاق نیفتاد . زمانی هم که ما به صحنه رفتیم آنقدر فضا سنگین بود و مامورانی از دستگاههای مختلف حضور داشتند که دوربین را از کیف بیرون نیاوردیم. می دانم عکاسان دیگران هم بودند که میخواستند عکس بگیرند اما در نهایت نتوانستند.
وی ادامه داد: در کشور عکاسانی با عقاید مختلف داریم که میخواهند وقتی اتفاق مهمی رخ میدهد آن را ثبت کنند اما به دلایل مختلف امنیتی فضا برای کار هیچکدام نیست شاید به این دلیل که در گذشته برخی از عکاسان، تصاویری را برای شبکههای معاند فرستادند که برداشتها از آن در مخالفت با نظام بود و باعث شدند به عکاسانی که میخواهند همراستا باشند هم اجازه کار داده نشود وگرنه من از دوستان عکاس که درباره اغتشاشات سال ۸۸ سوال میپرسم می گویند خیلی راحت تر از امروز می توانستیم عکاسی کنیم. تصاویر ثبت شده توسط آنان را بارها دیدم، خیلی راحت میتوانستند عکاسی کنند چون اعتماد وجود داشت. در واقع بسته بودن فضای امروز برای ما، تقصیر کسانی است که سالها قبل با شبکههای معاند همکاری کرده اند. درحالی که من به عنوان عکاس یک خبرگزاری حتما این را می دانم که اگر هماهنگی برای حضورم در اعتراضات انجام شد؛ نباید آن را در جای دیگری منتشر کنم یا تصویری بگیرم که مخالف سیاستهای کشورم و رسانه ام باشد.
وکیلی افزود: چند بار از طریق موسسه ناجی هنر پیگیری کردم گفتند اگر مجوز ناجی هنر را داشته باشید میتوانید کار کنید اما باید با یگانی که در آنجا حضور دارد هماهنگ شوید. منتها اگر این مجوز هم وجود داشته باشد آنقدر مأموران امنیتی مختلفی را میبینیم که اجازه کار نمیدهند. یک عکاس نمیتواند با همه آنها ارتباط بگیرد و اعتمادشان را جلب کرده و ثابت کند از آن عکسها در راستای اهداف سیاسی و علیه نظام استفاده نمیشود یا قرار نیست آنها را در اختیار رسانههای معاند قرار دهد و با استفاده از آنها پناهندگی بگیرد. عکاسان هنوز هم نمیدانند بالاخره باید با چه دستگاهی برای فعالیت هماهنگ شده و از کجا مجوز بگیرند.
وکیلی پیشنهاد داد: از هر خبرگزاری چند عکاس مورد اعتماد شناسایی شود و در دستگاه های انتظامی به آنها اجازه عکاسی بدهند اما با توجه به اینکه کنترلی روی این ماجرا نیست ممانعتها بوجود میآید و میگویند اصلاً هیچ کسی کار نکند درحالی که اکنون انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی را داریم و تلاش میکند از عکاسان خبری دفاع کند. حتی اگر کسی با عقاید آنها هم راستا نبوده ولی بازداشت شده، آنها از او هم دفاع کرده اند. این انجمن سیاسی نیست و تا کنون حمایت های خوبی را از عکاسان داشته است و قطعا میتواند از نهادهای امنیتی برای باز شدن این فضا مطالبه کند یا هماهنگی لازم را با دستگاههای دیگر برای معرفی عکاسان امین بوجود آورد.
عکاس خبرگزاری فارس گفت: اگر قرار باشد کسی ۵۰ سال دیگر به این اتفاقات رجوع کند نمیتواند تصویر درستی از اتفاقات داشته باشد چون اصلاً عکسی گرفته نشد. الان اگر در دنیا اتفاقی میافتد همه با فراق بال عکس میگیرند. آنقدر قوانین شان در این زمینه قوی هست که کسی نمیتواند آن رویداد را مخالف اهداف کشورش جلوه دهد.
وی تصریح کرد: ما باید آنقدر خوراک رسانهای و عکس در اختیار داشته باشیم که اگر حتی رسانههای خارجی میخواهند از این اتفاقات برای خبرهایشان تصویر داشته باشند به ما مراجعه کنند. عکس عکاسان حرفه ای میتواند به نفع نظام باشد اما وقتی نتوانیم تصاویر خوبی بگیریم رسانههای معاند به هر منبعی رجوع میکنند. مثل حالا که از نداشتن عکس خوب ضربه میخوریم و هر عکس و فیلمی بدون کنترل در فضای مجازی پخش میشود.
وکیلی با بیان اینکه حداقل ۷ رسانه رسمی با سرویسهای عکس قوی داریم که هیچکدام نمیتوانند خوراک تصویری تهیه کنند گفت: شاید همه پلیسهایی که در خیابان هستند مردم را نزنند ولی الان تنها از تنش پلیس با مردم تصویر میبینیم. عکاس میتواند عطوفت پلیس را هم نشان دهد. شاید اگر فرصت حضور عکاسان وجود داشته باشد کمی بتوان با نمایش حمایتهای پلیس، در برخی موارد از خشم مردم کم کرد. الان در ۱۴ ثانیه فیلم میبینیم یک پلیس زنی را میزند شاید قبل و بعد از آن اتفاقات دیگری هم افتاده باشد منتها چون اجازه کار حرفه ای نداریم هر چه فیلم منتشر میشود را باور میکنیم آن هم فیلمهایی که شاید برخی از آنها با هدف سیاه نمایی گرفته باشند.
عکاس خبرگزاری فارس اضافه کرد: ناگفته نماند از مظلومیت عکاسی خبری همین بس که عکاسان در صحنه تجمعات، هم از طرف نهادهای نظامی برای انجام فعالیت حرفهای ممانعت می شوند و هم از طرف آشوب گران مورد حمله قرار می گیرند.
آن طور که از صحبت با عکاسان به نظر می رسد، شرایط ثبت تصویر از وقایع این روزهای کشور مناسب نیست. عکاسان از ممنوعیت ها واهمه دارند مردم هم از آنها استقبال نخواهند کرد. نیروهای امنیتی به آنها اعتماد ندارند ولی در این میان رسانه های غربی به خوبی می تازند چون رسانه های کشورمان دیگر هر چه تلاش می کنند نمی توانند خوراک تصویری مناسب تری را در اختیارشان بگذارند.
(۵) بررسی تهیه و انتشار عکس خبری از تجمعات اعتراضی در رسانه های داخلی در گفتگو با “ساتیار امامی”
دوربین عکاسی اسلحه نیست، ابزار روایت است
ساتیار امامی از عکاسان خبری باسابقه ای است که سالها در رسانههای مختلفی از جمله روزنامه جامجم و آژانس عکس همشهری فعالیت کرده و داوری جشنوارههای عکس متفاوتی را نیز برعهده داشته است. وی بارها در جشنوارههای مختلف عکاسی لوح تقدیر و جوایز متعددی نیز دریافت کرده است. امامی در وقایع سال ۱۳۸۸ هنگامی که مشغول به عکاسی از اتفاقات آن دوران بود دستگیر شد و مدتی در بازداشت بود. وی در حال حاضر صاحب امتیاز و مدیر مسئول پایگاه خبری و چندرسانهای گیتی تصویر است و در حوزه کارگردانی مستند فعالیت میکند. با او به واسطه سابقه کاریش در حوزه عکاسی مطبوعاتی درباره شرایط این روزهای عکاسان و عدم حضور آنان گفتگو کردیم؛
امامی در ابتدای گفتگو با اشاره به اینکه مهم ترین سوالی که در این حوزه باید پرسید اینکه چرا عکاسان رسمی که در استخدام رسانهها هستند در اعتراضات اخیر حضور ندارند گفت: آیا بخشنامه یا نامهای مبنی بر عدم حضور دریافت کردند یا خودشان به خاطر بحث امنیت حاضر نمیشوند که بروند عکاسی کنند. متاسفانه بعد از سال ۱۳۸۸ محدودیتهایی زیادتر شد و بنظرم تا حدی هم این محدودیتها منطقی است چون تقریبا هیچکدام از اعتراضات جریانی نیست و کسی هم مسئولیت برگزاری آن را به عهده نمیگیرد به این معنا که اگر یک روز منِ عکاس را بگیرند، من نمیدانم با چه کسی طرف هستم و معلوم نیست که باید پیش چه کسی رفت وچه باید کرد.
وی افزود: درست است که ذات عکاسان خبری ثبت وقایع و اتفاقات بدون غرض ورزی و همراه با بی طرفی است ولی به شرطیکه امنیت آنان تامین شود. دوربین عکاس رو به جامعه و محل وقوع اتفاق است نه سمت طرف خاصی به بیان دیگر عکاس خبری وسط میدان است. به عنوان نمونه عکاسان زمان انقلاب سمت کسی نبودند و فقط تلاش کردند که کارشان را انجام دهند ولی الان حدود یک دهه است که به خاطر محدودیت ها روایت درستی از اعتراضات وجود ندارد چون عکاسان حضور ندارند. همانطور که نیروهای آتشنشان و امداد ونجات وسط میدان میآیند و مسئولیت هراتفاقی هم میپذیرند ما هم باید اینطور وسط میدان باشیم به شرطی که بدانیم یک جایی مسئولیت امنیتمان را به عهده بگیرد در غیر اینصورت یکسری عکسهای بیکیفت و موبایلی جای واقعیت را میگیرد و به عنوان سند و مدرک استفاده میشود. نکته مهم درخصوص این عکسها اینکه چون کسی که عکسها را گرفته حرفهش عکاسی نبوده اغلب آنها مغرضانه و فاقد نگاه روایت گری منصفانه است درواقع آنها عکس خبری نیست فقط یک تصویر است. البته ما مشکل نبود عکس در این ایام نداریم چون در کسری از ثانیه از حوادث و اتفاقات عکس منتشر میشود و دیگر عکاسی در انحصار رسانه ها و عکاسان با دوربین نیست.
امامی ادامه داد: متاسفانه ما چون رسانه مستقل نداریم، پروتکل و قانونی خاصی هم برای عکاسان خبری و رسانهها نداریم و این مسئله باعث شده که عکاسان از حضور صرف نظر کنند. من سال ۱۳۸۸ به دلیل عکاسی خبری و برخی تسویهحسابهای شخصی توسط همصنفان و همکاران خودمان دستگیر شدم. در همان سال همشهری میخواست ضمیمه ای از اعتراضات یا به قول خودشان اغتشاشات چاپ کند و برای عکس با من تماس گرفتند و من گفتم: شما می دانید به چه کسی زنگ زدید؟ شما به کسی زنگ زدید که به خاطر عکس گرفتن در آن موقعیت مورد آسیب قرار گرفته است و پاسخ آن فرد این بود که ما برای چاپ این ویژه نامه عکس با کیفیت و مطبوعاتی نداریم و من گفتم با این احوال پس چرا نمیگذارید ما عکاسی کنیم؟ در همان موقعی که بازداشت بودم، کارشناس پرونده به من گفت: تصمیم داشتند شما را بزنند و ما شما را گرفتیم که نزنند ولی هیچ کداممان نمیدانستیم چه کسی قرار بوده ما را بزند. بنظرم نمی توان بیرون گود نشست و گفت لنگش کن. وقتی نیروی رسانهای امنیت حداقلی ندارد چطور توقع داشته باشیم که کار کند. به عنوان مثال الان آقای حیدر رضایی که سالها در رسانههای نزدیک به حاکمیت بودند چرا دوربین دست نمیگیرند و عکاسی نمیکنند؟ چون میدانند امنیت ندارند پس چطور میتوان توقع داشت عکاسان به راحتی به خیابان بروند و عکاسی کنند.
این عکاس خبری در ادامه به حادثه پلاسکو اشاره کرد و توضیح داد: به عنوان مثال در حادثهای مثل پلاسکو عکاسان حاضر شدند و یک حلقه امنیتی هم برای آنها ایجاد شد طوری که آتش نشان ها حواسشان به عکاسان و خبرنگاران بود اما درمورد وقایع اخیر آیا این حلقه امنیتی وجود دارد؟ خیر. البته ممکن است در آینده از دل همین عکسهای موبایلی هم یک قهرمان بیرون بیاید.
امامی با تاکید براینکه در اعتراضات اخیر هیچ سازوکاری برای حضور عکاسان وجود ندارد گفت: قبلا روال کار به این شکل بود که هر تصمیمی گرفته میشد به ما ابلاغ میشد مثلا سال ۱۳۸۸ به عکاسان خارجی ابلاغ شد که عکاسی نکنند و چون قانون است باید آن را بپذیری نه اینکه با آن بجنگی چون وظیفه عکاس جنگیدن نیست؛ اما در حال حاضر هیچکس هیچ اطلاعی ندارد که باید چه کند. بحث اصلی من این است که مراجع بالادستی ما عکاسان را میشناسند چون ما شناسنامه داریم، عکاسان زمان جنگ هم در آن زمان شناسنامه داشتند مثلا در زمان جنگ هم کسانی که در میدان رزم بودند عکاسان را میشناختند و به سنگر گرفتن آنها کمک میکردند الان هم حاکمیت میتواند قوانینی وضع کند تا عکاسان هم با حفظ امنیت در خیابان ها حاضر شوند و عکاسی کنند. ممکن است که در میانه این اتفاقات، عکاس مورد آسیب هم قرار گیرد ولی نه از سمت افراد حاضر در آن واقعه.
وی افزود: به عقیده من انجمن عکاسان مطبوعاتی نمیتواند به عنوان نهاد تامین کننده امنیت اقدامی برای عکاس انجام دهد و تنها اقدامی که این نهاد میتواند بکند اینکه به مرجع ذی صلاح اعلام کند که فلان عکاس براساس اساسنامه، ضوابط و اصول انجمن ما فعالیت میکند. انجمن عکاسان مطبوعاتی یک نهاد صنفی است که قرار است به مشکلات صنفی من رسیدگی کند ولی قرار نیست در محتوای تصویری من عکاس تاثیر بگذارد ولی میتواند با نهادهای امنیتی و حاکمیتی رایزنی کند که به عکاس مجوز عکاسی دهند. متولی کار رسانهای در ایران وزارت ارشاد و معاونت مطبوعاتی است نه انجمن صنفی پس باید روی صحبتمان با وزارت ارشاد باشد. اگر هم یک نفر خودش به تنهایی تصمیم گرفت که در دل حادثه برود و عکاسی کند دیگر نباید توقع داشت که در صورت پیش آمدن مشکل انجمن کاری برای او بکند.
کارگردان مستند «شرح یک عکس» در پایان بیان کرد: پیشنهاد من برای حل این معضل برقراری دیالوگ و گفتمان است. مثلا خود من وقتی بازداشت بودم جلسات بازجویی ما بیشتر شبیه یک ورکشاپ بود تا بازجویی چون من مدام تلاش میکردم برای آنها توضیح دهم که کار ما چیست و چه کار میکنیم. همانطور که صدا و سیما هم مناظرات و گفتگوهای موافق و مخالف ترتیب میدهد در حوزه رسانه هم باید چنین اتفاقاتی بیفتد و گفتگوهایی میان اهالی رسانه و نهادهای امنیتی رخ دهد. به عنوان مثال در حال حاضر یکی از نمایندگان مجلس قبلا مدیر یک رسانه بوده است باید از او پرسیده شود که آقای نظام الدین موسوی که سالها در رسانه مشغول بودی الان که در موقعیت نماینده مجلس هستی برای امنیت خبرنگار و عکاسها چه طرحی داری؟ مراجع و نهادهای امنیتی باید از ریزهکاری های کار ما باخبر شوند و بدانند که دوربین من اسلحه و ابزاری برای دشمنی نیست بلکه ابزاری برای کار و روایت است. اینکه عکسی که من گرفتم توسط یک رسانه خارجی با واتر مارک من منتشر شود که جرم من نیست.
(۶) چرا رسانه های داخلی عکس از حوادث اخیر ندارند؟ گفتگو با “علی مددی” دبیر عکس خبرگزاری ایرنا
اگر پلیس به کارش معتقد است نباید مخالف حضور عکاس باشد/ هم از مردم کتک میخوریم هم از ماموران!
محمدرضا علی مددی دبیر سرویس عکس خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران درباره خلأ حضور عکاسان و خبرنگاران در اتفاقات چند روز اخیر گفت: اگر رسانههای رسمی نتوانند رویدادها را منعکس کنند رسانههای معاند در این خلأ بوجود آمده، جولان داده و افکار عمومی را پیش میبرند.
مددی با بیان اینکه در کشورمان هنوز اعتقادی به تأثیر عکس وجود ندارد گفت: شاید انجمنها یا عکاسان باید تأثیر اطلاع رسانی را برای ارگانها مشخص می کردند. ولی الان باز هم شاهد دو گانگی در اتفاقات هستیم. شما میتوانید به عنوان عکاس در تجمعهایی مانند راهپیمایی و در حاشیه نماز جمعه شرکت داشته باشید اما اگر در تجمعاتی حضور پیدا کنید که به آن دلیل چنین راهپیماییهایی برگزار شده است با شما برخورد می شود.
مددی دلیل این برخورد را نگاههای امنیتی دانست و گفت: شاید بتوان جلوی کار عکاس را گرفت اما نمی توان مانع تصاویری که مردم ثبت می کنند نیز شد به هر حال عکاس خبری هر آنچه می بیند را به تصویر میکشد و نمیتواند دخل و تصرفی در آن داشته باشد.
مددی ادامه داد: در بیشتر اوقات رسانههای خارجی وقتی میخواهند خبر یا تصاویری را بازتاب بدهند در وهله اول به خبرگزاری رسمی آن کشورها رجوع میکنند که با این روند مدیریت استفاده از عکسها تا حدودی با رسانه های داخلی خواهد بود اما زمانی که رسانه رسمی کشور عکسی از این اتفاقات ندارد آنها از کانالهای غیر رسمی و نا معلوم این تصاویر را به دست میآورند و چون با برنامه کار میکنند اتفاقات را به ظن خود پیش می برند.
مددی درباره فضای رسانهای موجود هم گفت: آنقدر که فعالیت عکاس در ایران سخت گرفته میشود در خارج از کشور کاری با عکاس ندارند چون برای مردم و پلیس جا افتاده که کار عکاس چیست. در سالهای گذشته فضا مانند الان بسته نبود عکاسان در زمان انقلاب هم به راحتی عکاسی می کردند اما هر چه گذشت فضا امنیتی تر شد.
این عکاس بیان کرد: کسی به این موضوع توجه نمیکند که باید اتفاقات را ثبت کرد. شاید چون هنوز به بلوغ فکری نرسیده ایم که چقدر عکس میتواند به معترض یا نیروی انتظامی کمک کند. وقتی رسانه یا عکاس در کنار معترض یا نیروی انتظامی باشد ؛ آن افراد می فهمند چشم سومی هم هست و رفتارهای آنها را زیر نظر دارد به همین دلیل در انجام آن رفتارها تجدید نظر می کند. اگر نیروی انتظامی به کاری که میکند معتقد است نباید مخالف حضور عکاس باشد اگر مردم هم به اعتراضی که می کنند معتقدند پس نباید از انتشار تصویرشان واهمه داشته باشند منتها از آنجا که فضا امنیتی است مردم تصور می کنند عکاس به این تجمعات رفته تا چهره آنها را بهتر ثبت کند و آنها را به دردسر بیندازد. بنابراین اگر عکاس دوربین داشته باشد و ظاهرش هم ساده باشد به او می گویند عکاس حکومتی! منتها حداقل از یک دانشجو انتظار می رود به بلوغ فکری رسیده باشد و تنها به ظاهر افراد بسنده نکند. ولی میبینیم درچنین موقعیت هایی عکاسان هم از طرف مردم آسیب می بینند هم از سوی مأموران.
مددی افزود: در اتفاقات اخیر بین عکاسان هماهنگی لازم نبود می توانستیم با حضور گروهی و جمعی از یک رویداد عکس بگیریم. شاید اگر با هم بودیم تاثیر بهتری می گرفتیم. وقتی یک نفر دستگیر می شود بقیه هم می گویند چرا باید خودشان را به دردسر بیندازند وقتی رسانه از آنها حمایت نمی کند و نیروهای انتظامی و نظامی هم به آنها اجازه کار نمی دهند. در این میان انجمن های صنفی هم آنقدر قدرت ندارند که بتوانند از فعالیت عکاسان دفاع کنند.
مددی درباره همکاری نهادهای انتظامی با عکاسان در جهت پوشش اخبار و اتفاقات گفت: ما مجوز نیروی انتظامی برای عکاسی داریم ولی وقتی نگاه امنیتی می شود آن مجوزها به کارمان نمی آید. درحالی که معتقدم باید درباره این فضا و این نگاه گفتگو کرد و با افراد مختلف نشست گذاشت و این نگاه را تصحیح کرد.
او ادامه داد: اگر جلوی اطلاع رسانی درباره برخی از اتفاقات را بگیرند نسل بعد وقتی به بررسی این اتفاقات می پردازد آن رویداد را ناقص دریافت می کند. حتی اگر الان رسانه ها یک حرف را بزنند و از یک سیاست تعریف کنند دیگر کسی اعتماد نمی کند چون در طول زمان آگاهی آنها افزایش یافته و می توانند حرف درست را تشخیص دهند. بنابراین چه بهتر است این اطلاع رسانی از طرف رسانههای رسمی کشورمان باشد.
(۷) چرا رسانه های داخلی عکس از حوادث اخیر ندارند؟ گفتگو با “محمد کریمی” معاون خبر خبرگزاری فارس
پایین بودن سواد رسانهای مسئولان تصمیمگیر و تصمیمساز علت عدم حضور رسانه ها در بزنگاههاست
به بهانه همین موضوعات با محمد کریمی معاون خبر خبرگزاری فارس گفتگو کردیم و از او درباره چرایی عدم حضور عکاسان و خبرنگاران در صحنه پرسیدیم.
نورفتو: درابتدا بفرمائید که چرا دراتفاقات اخیر عکاس یا خبرنگاران رسانههای رسمی و خبرگزاریهایی که هرکدام به نوعی حاکمیتی هستند حضور ندارند؟
بنظر من الان موضوع فراتر از حضور نداشتن عکاس و خبرنگار در وقایع است؛ موضوع این است که چرا در بزنگاههای مهم تاریخی مستندنگاری در قالب عکس و فیلم صورت نمیگیرد. این درحالیست که در گذشته مستندنگاری از اتفاقاتی مثل اتفاقات زمان جنگ باعث شد بخشی از وقایع و اتفاقات برای کسانی که زمان جنگ نبودند روشن شود و این از فایده های مستندنگاری است اما اینکه الان در حال حاضر در رسانه های ما این موضوع جدی گرفته نمیشود به دلیل پایین بودن و یا بعضا نداشتن سواد رسانه ای مسئولان و مقامات تصمیم ساز و تصمیمگیر است. اگر مسئولان بالادستی فعلی دارای بینش رسانهای بودند متوجه میشدند که این اتفاقات، اتفاقات سطحی و گذراست اما در سالهای آینده به مستندات امروز برای پیدا کردن دشمن خارجی و داخلی نیاز داریم. نکته دیگر اینکه درمیان مستندات، فیلم گویاتر از عکس و عکس گویاتر از متن است. بنابراین لازم وضروی است که مسئولان فرادستی در اموراجرایی برای ثبت وقایع و اتفاقات فعلی آگاهی و شناخت داشته باشند و از نیروهای عکاس، فیلمبردار و خبرنگاران در حوادث حمایت کنند چون اگر حمایت اتفاق نیفتاد علاوه بر ضرر و زیان مالی، فرد هم مورد ضرب و جرح قرار بگیرد ممکن است.
به نظر من در حال حاضر فرصت بسیار خوبی برای معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد فراهم شده تا نحوه مواجهه با عکاس- خبرنگار را بررسی و لیستی از عکاس- خبرنگاران امین و رسمی تهیه کند و در اختیار گروههای امنیتی قرار دهد و از سوی همان گروهها هم مورد حمایت قرار بگیرند و امنیتشان تامین شود تا بتوانند در مکان مشخص و امنی اقدام به فیلمبرداری و عکاسی کنند در این صورت از طریق دوربینها میتوان عوامل سرکوب و اغتشاش و هم شناسایی کرد.
نورفتو: خب خود شما به عنوان مقام مسئول در یک خبرگزاری رسمی و شناخته شده چه اقدامی کردید؟
ما توانستیم با یکسری هماهنگیهای انجام شده با مسئولان تصمیم ساز عکاسان و فیلمبردارانی را آفیش کنیم تا تصاویر و فیلمهایی از بازار آرام پس از شلوغ کاریهایی که چند روز پیش اتفاق افتاده بود بگیرند. در بخش استانها هم تا جایی که مجوز داشتیم و محدودیتها اجازه میداد تصاویری از شلوغی ها گرفته شد و روی خروجی قرار گرفت البته این کافی و کامل نیست و لازم است مسئولان بالادستی با مسئولان وزارت ارشاد جلسه بگذارند و به یک نتیجه برسند که در چنین حوادثی باید چه کنند چون عکس و فیلم درست میتواند بهترین پاسخ به شبهات و تصاویر وارونه باشد.
نورفتو: با اینحال هنوز خیلی از خبرنگاران و عکاسان جرات حضور در میدان را ندارند.
عکاس و خبرنگارانی که بناست در آشوبها و شلوغیها وارد میدان شوند لازم است که قوانین کف میدان را به خوبی بدانند چون گاهی قلیان احساسات و هیجانات خبرنگار یا عکاس را وادار میکند که خلاف قوانین قدم بگذارد و برای عکس یا خبر دست اول به میدان برود ولی همین هیجان برایشان دردسر ساز میشود مثل اتفاق ناگواری که برای کاوه گلستان در عراق افتاد؛ پس میدان، قوانین خودش را دارد که اطاعت امر از قوانین میدان، مراقبت از خود و تجهیزات و آشنایی و رصد اتفاقات از مهمترین موضوعاتی است که در چنین مواقعی باید در نظر گرفت. بنابراین پیش از هرچیز باید سواد رسانه ای مقام مسئول برای زمینه سازی حضور گسترده تر اهالی رسانه فراهم شود، ثانیا مقامات مسئول وزارت ارشاد باید در یک آئین نامه ای چگونگی شرایط حضور، چگونگی پوشش، نحوه ثبت وقایع، نحوه انتقال و چگونگی انتشار را روشن کنند. چون در حال حاضر حتی انتشار برخی از مطالب و عکسها نتیجه معکوس میدهد و همه کشورها هم این آئین نامه و مقررات را دارند مثلا آمریکا همین الان برای انتشار اخبار مربوط به سلمان رشدی مقررات خودش را دارد و جز دو خبر سایر اخبار او منتشر نمی شود و در بایکوت خبری مطلق است.
نورفتو: در این مدت از معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد دستورالعملی مبنی برچگونگی مدیریت اخبار و عکس در این شرایط دریافت کردید؟
خیر، هیچ کسی برای ما آئین نامه یا دستورالعملی ارسال نکرد و ما خودمان در اتاق فکر و قرارگاه عملیاتی خود خبرگزاری تصمیم میگیریم که کی حضور داشته باشیم و کی حضور نداشته باشیم و حتی تصمیم می گیریم که چه کسی حضور داشته باشد چون سابقه فعالیت خبرنگار یا عکاس مهم است.ما اگر برای رسانههای دیگر هم مشکلی پیش بیاید و کاری از دستمان بربیاید انجام میدهیم. مثلا در ابتدای این اتفاقات برای یکسری از خبرنگاران مشکلی پیش آمده بود و برخوردهایی شده بود که با رایزنیهای ما حل شد.
نورفتو: با اینحال هنوز خبرنگاران و عکاسان زیادی در زندان هستند
خب با سند به من بگویید منظورتان چه کسانی است.
نورفتو: خانم الهه محمدی، نیلوفر حامدی و چند نفر دیگر از خبرنگاران هنوز در بند هستند.
من این دوستان را نمیشناسم و در حوزه کاری من هم نیستند اما تردید ندارم که مقام مسئول هر رسانه پیگیر مشکل پیش آمده برای نیروهایش است. من نمیخواهم خدای نکرده قضاوت کنم که این دوستان خبرنگار بدون هماهنگی به میدان رفتهاند اما این را هم بگویم که ماموران امنیتی وظیفه دارند میدان را مدیریت و از سوء استفاده های احتمالی جلوگیری کنند.اینکه بگوییم الان خبرنگاران و عکاسان زیادی در بند داریم را من در جریان نیستم ولی حداقل در حوزه خبرگزاری خودمان و سایر همکارانمان در جریان هستم که خبرنگارانمان مشکلی ندارند. در پایان این را هم بگویم که هدف من هم از این گفتگوها، تضعیف بچه های میدان نیست بلکه هدفمان راهگشایی درباره اتفاقاتی است که در حال رخ دادن است و راه حل هایی پیدا کنیم که به جای دادن خوراک تبلیغاتی و خبری توسط رسانه های معاند خود ما اوضاع را ساماندهی کنیم و روایت واقعی از شرایط را ارائه دهیم.
(۸) بررسی تهیه و انتشار عکس خبری از تجمعات اعتراضی در رسانه های داخلی در گفتگو با “مجید سعیدی”
مبارز نیستم ، یک عکاس معترضم
مجید سعیدی، یکی از عکاسان باسابقهای است که از سال ۱۳۶۹ به صورت حرفهای عکاسی را آغاز کرد و در وقایع مهم تاریخی او جنگهای مختلفی حضور داشته و عکاسی کرده است. «زندگی در جنگ» یکی از مهمترین پروژه های سعیدی است که به موضوع زندگی در ایام جنگ افغانستان میپردازد.
تاکنون آثاراین عکاس بینالمللی در روزنامهها و مجلات معتبر بینالمللی همچون تایمز لندن، اشپیگل، لایف، نیویورک تایمز، واشینگتن پست، واشینگتن تایمز، مجله تایم و پاری مچ منتشر شده است. سعیدی به واسطه فعالیتش در وقایع متعدد ایران چندین بار توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده و هماکنون به قید وثیقه آزاد است. تمرکز اصلی او بر روی مسائل اجتماعی، حقوق بشر و عدالت و برابری به خصوص درخاورمیانه است.
سعیدی این روزها به عنوان عکاس مستقل در موسسه getty images مشغول به فعالیت است. به گفته خودش او یک مبارز نیست، یک عکاس معترض است که اعتراضش را از طریق دوربین عکاسی نشان میدهد. در ادامه مشروح این گفتگو را میخوانید؛
نورفتو: خب در ابتدای مصاحبه به عنوان کسی که تجربه کار با رسانههای خارجی بسیاری را دارد و در اعتراضات و جنگهای زیادی هم حضور داشته کمی درباره شیوه کار در مواقعی مثل اعتراضات اخیر در ایران توضیح دهید.
ببینید در همه کشورهای دنیا ناآرامی و اعتراضات وجود دارد، مثلا همین الان که در ایران ناآرامی وجود دارد در فرانسه هم اعتراضات و اعتصاباتی وجود دارد ولی کسی مشکلی با این ناآرامیها ندارد و نام این اعتراضات را براندازی نمیگذارد اما وقتی در یک کشور با هر چیزی، حتی شعارهای ساده و محدود هم برخورد امنیتی میکند، نتیجهش اینکه الان در خیابانها مردم شعار براندازی میدهند. در دوران ما همیشه اینطور بوده که از بچگی گفتند یک دشمن خطرناک برای ما وجود دارد که جمهوری اسلامی قرار است ما را از این دشمن فرضی محافظت کند اما دهه هشتاد و دهه نودیهایی که دائما در فضای مجازی هستند و دارای تفکیک ذهنی هستند و اتفاقات دنیا را رصد میکنند از ما خیلی باهوشترند و درک سیاسی بالایی دارند پس نمیتوانیم آنها را بترسانیم که یک دشمن پشت پرده است که به شما آسیب میزند. لازم است که سیاستمداران و حاکمان هم متوجه این هوش و درایت شوند و بدانند که با لجاجت نمیتوان حکمرانی کرد باید همراه مردم بود. حتی به قول حاکمیت درصد کمی هم باشند به هر حال جزو همین آب و خاک هستند اما از این درد و دلها که بگذریم در همه جای دنیا برای مواقع بحران دستورالعمل و آئین نامه ای تهیه میشود که هرکس وظیفه خود را بداند. به عنوان مثال من برای آژانس gettyimages کار میکنم هم شرح کارم مشخص است و هم کارت این آژانس را دارم و هم همه اطلاعات شخصی من در دسترس رسانهای که برایش کار میکنم است بنابراین دیگر ایجاد محدودیت معنایی ندارد. حتی در آمریکا برای عکاسی جنگ در ارتش آمریکا هم دستورالعملهایی وجود دارد مثلا یک عکاس حق ندارد از جنازه سرباز ارتش آمریکایی عکس بگیرد اما این به معنای آن نیست که کلا عکاسی ممنوع باشد و فقط باید دستورالعملهای محول شده را رعایت کنی. اما وقتی یک عکاس محدود میشود رسانههای اجتماعی و گوشیهای همراه جای افراد حرفهای را میگیرند کما اینکه در اعتراضات اخیر هم گوشیهای تلفن همراه و سوشال مدیا پیش برنده هستند و اینها مثل خبرنگاران قابل کنترل نیستند. اتفاقی که میافتد اینکه چون در حال حاضر رسانهای نداریم که عکس و فیلمهای فعلی را منتشر کند مردم این عکس و فیلمها را برای رسانههای خارجی و سوشال مدیا میفرستند تا دیده شود اما اگر از همان دهه هفتاد و از سال ۱۳۸۸که مشابه این اتفاقات رخ داده بود مسئولان تصمیم و تدبیری برای این محدودیتهای رسانه ای کرده بودند الان دلیلی نداشت که از همه خبرنگاران و عکاسان بترسند. اگر از ابتدای کار خبرنگار و عکاس آزاد بود و خط قرمزش را هم رعایت میکرد خواه ناخواه کسی سراغ تصاویر موبایل نمیرفت و رسانههای خارجی هم برای دریافت عکس وفیلم به رسانه های رسمی و خبرنگاران رجوع میکردند و سراغ عکس و ویدئوی موبایلی نمیرفتند.
نورفتو: در میانه همین اعتراضات یکسری سایت و بلاگ هم در خارج از ایران هستند که از مردم میخواهند برایشان عکس و فیلم بفرستند در مورد حرفهای بودن اینکار هم بگویید.
حالا در این میان یکسری هستند که همیشه همه جا هستند و از آب گلآلود ماهی میگیرند و حتی فیک نیوز به خرد ملت میدهند. معمولا در وقایع و اتفاقاتی شبیه وقایع این چنینی مردم هیجانزده هستند و دوست دارند صدای خودشان را به کشورهای دیگر با ارسال فیلم وعکس برسانند اما نمیدانند که تبعات این کار چیست و اگر بابت چنین موضوعی دستگیر شوند چه اتفاقاتی در انتظارشان است.
نورفتو: شما خودتان سابقه دستگیر شدن به خاطر عکاسی را دارید؟
بله، من اولین بار سال ۱۳۸۵ دستگیر شدم و آخرینش همین چند وقت پیش دستگیر شدم و در ابتدای این اعتراضات هم از طرف نیروهای امنیتی با من تماس گرفتند و گفتند که در این وضعیت حق ندارم بیرون بروم و عکاسی هم نکنم و من را متوجه تهدید ها کردند.
نورفتو: یکی از اصول حرفهای عکاسی و خبرنگاری اصل بیطرفی است این درحالیست که در برخی از وقایع و اتفاقات این اصل کلا توسط عکاس یا خبرنگار رعایت نمیشود نظر شما درباره رعایت این اصل در بزنگاههای تاریخی مهم چیست؟
خیلی ها درباره اصل بی طرفی خبرنگار وعکاس سخن میگویند اما به نظر من این بیطرفی زمانی امکانپذیر است که منِ عکاس به یک کشور دیگر برای عکاسی بروم ولی در کشور خودم نمیتوانم بی طرف باشم چون یکسری از مسائل و مشکلات موجود مسائل زندگی من هم است و نسبت به آن احساس دارم و هر انسان آزاده ای طرفدار مردمش است. درست است که واقعیت را نشان میدهم چون قابل انکار نیست اما نمیتوانم حسم را دخیل نکنم. حالا یکسری از دوستان خارج از کشور هم هستند که از همکاران ما بودند و آدمهای شریفی هم هستند، با شعار دموکراسی و آزادی برای ایران کار میکنند و بیطرف هم نیستند اما فرق آنها با من که در ایران هستم این است که من کف خیابان هستم و هروقت هم بخواهند من را بگیرند آدرس و همه اطلاعاتم را دارند اما آن دوستان خارج از ایران هستند و هرکاری هم بکنند اتفاقی برایشان نمیافتد و استرسی هم بابت هیچ چیز ندارند.
نورفتو: خب خود شما وقتی اعتراضات اخیر را دیدید هیجان زده نشدید که دوربین دست بگیرید و عکاسی کنید؟
اتفاقا در این مدت خیلی ها از من پرسیدند که چرا عکاسی نمیکنی؟ خب وقتی روز اول اعتراضات به من زنگ میزنند و میگویند بیرون نرو! از طرفی من حکم هم دارم و میدانم اگر بیرون بروم و دستگیر شوم حکم شش ساله زندانم اجرایی میشود عقل حکم میکند بیرون نروم چون به عنوان یک عکاس یا خبرنگار باهوش باید وضعیت را بسنجم و بدانم الان وقت بیرون رفتن نیست اما در این میان یکسری آن طرف دنیا نشستند و میگویند عکس و فیلمتان را بفرستید و خیلیها هم نمیدانند که همین عکسها و فیلمها فروخته میشود و این کار یک بیزینس است و این بیزینس یعنی نون زدن در خون ملت و مکیدن خون مردم. چون یک نفر باید در ایران از جان خودش بگذرد تا عکس و فیلم بگیرد و افراد آن طرف آب این عکس و فیلمها را به رسانههای خارجی میفروشند.
نورفتو: آژانس getty images که شما در حال حاضر برایش کار میکنید در چنین موقعیتی چگونه برخورد کرد؟
آژانسی که من برایش کار میکنم یکی از بزرگترین آژانسهای عکس دنیاست و به راحتی میتواند من را شیر کند که برو برای ما عکاسی کن اما بعد از تماس امنیتی که با من گرفته شد، من یک ایمیل از آژانسم دریافت کردم با این مضمون که «ما در جریان اتفاقات ایران هستیم و خواستیم بگوییم جان تو برای ما مقدم بر هرچیز دیگری است و اصلا خودت را به خطر ننداز.» این رفتار یک رسانه حرفهای است نه اینکه مردم را گوشت قربانی کنی و جلوی گرگ بندازی. نکته مهمتر اینکه خیلی از کسانی که افراد را تشویق به عکاسی و فیلمبرداری میکنند رسانه و یا افراد معروفی نیستند که در اتفاقات و جنبش تاثیرگذار باشند و فقط به فکر منافع خودشان هستند. خیلیهایشان حتی با اینکه راهشان هم دور است در طول این اتفاقات یک بیانیه ندادند و اعتراضی هم نکردند. این تشویق به فیلمبرداری و عکاسی ممکن است برای کشورهای دیگر که همه چیز امنیتی نیست عادی باشد و مشکلی هم پیش نیاید اما در اوضاع فعلی کشور همه چیز امنیتی است و اینکه در چنین اوضاعی افراد را تشویق به چنین کاری کنیم اصلا حرفه ای نیست.
نکته دیگر اینکه وقتی منِ عکاس میروم و عکس میگیرم مثل یک کارگر روزمزد پول عکاسیم را میگیرم اما موارد زیادی بوده که عکاسان از ایران عکسهایی برای همین صفحات و سایتهای خارج از کشور فرستادند اما زمان تسویه که رسیده به بهانه حساب خارجی نداشتن و تحریم و اینها پول فرد عکاس را ندادند. اگر این سایتها یا صفحات اینستاگرامی آژانس هستند یا فعالیتشان رسمی است اینکه یک نفر وبسایت شخصی بزند به اسم آژانس و هزینه جانی و مالی اش را کسان دیگری بدهند درست نیست.
نورفتو: خب پس با درنظرگرفتن اینکه هوش اقتضا میکند عکاس و خبرنگار این روزها به خیابان نروند، تکلیف تاریخ تصویری کشور چه میشود؟
مردم به جای ما کار میکنند و به حد کافی عکس و فیلم میگیرند و در حال حاضر شهروند خبرنگاران کار اطلاع رسانی را انجام میدهند. خبرنگار و عکاس حرفهای کسی است که هوش دارد و موقعیت را خوب میسنجد و میداند چه موقع بیرون برود چه موقع نرود. خود من هم هر زمانی که وقتش برسد دوربین دستم میگیرم و میروم عکاسی. منتها زمانی که بدانم اندازه جمعیت و شلوغی به حدی است که شرایط برای امنیت من عکاس فراهم است نه اعتراضات متفرق و کم جمعیت فعلی که هرآن ممکن است دستگیر شوم و تا سالها در زندان بمانم چون در آن صورت ممکن است به خاطر داخل زندان بودن از ثبت تصویر خیلی از وقایع مهم و تاریخ ساز دیگر جا بمانم . کاملا مشخص است که من اگر برای اعتراض ۵۰۰ نفر میدان ولیعصر بروم دستگیر میشوم پس میگذارم زمانی میروم که ریسکش کمتر است. وقتی موصل عراق در حال سقوط بود خیلیها گفتند الان وقت عکاسی نیست و بهتره نروی اما من تصمیم گرفتم بروم و عکسهای خوبی هم گرفتم چون شرایط را سنجیدم و تشخیص دادم که بروم بهتر است. این را هم بگویم که من هیچ وقت مبارز نبودم و نیستم من فقط یک ژورنالیست معترضم که اعتراضم را با عکسها و تصاویری که ثبت میکنم نشان میدهم.در تاریخ همیشه هم همینطور بوده مثلا از اعتصابات سالهای قبل ۱۳۵۷ تصاویر و عکسهای محدودی وجود دارد اما از روزهای بهمن ماه انقلاب ۱۳۵۷ عکس های زیادی وجود دارد چون آن زمان، زمانی بوده که عکاسان میبایست بیرون میرفتند و عکاسی میکردند.
نورفتو: خب شما الان به عنوان عکاس رسانه خارجی هم اجازه عکاسی ندارید؟
یک قانون نانوشتهای از سال ۱۳۸۸ گذاشته شد با این توضیح که ما اجازه عکاسی از تجمعات غیرقانونی را نداریم ولی راهپیماییهای حکومتی را اجازه داریم عکاسی کنیم و این هم قانون عجیب غریبی است.
نورفتو: با این حساب اگر یک عکاس امروز بخواهد برود عکاسی باید چه کند؟
بنظرم بعد از سال ۱۳۸۸ که امنیت کشور دست نظامی ها افتاده برای دریافت مجوز عکاسی و فیلمبرداری هم باید از مسئولان و دست اندرکاران نظامی مجوز گرفت اگرچه به نظر من اصلا چنین مجوزی در کار نیست و غیر از خود کسانی که در بدنه حاکمیت هستند کسی دیگر حق فیلمبرداری و عکاسی ندارد و جالب اینکه این مستندها عکسها هم برای کسانی تهیه میشود که همسو با نظرات و ایدئولوژی حاکمیتی است و مثلا در رسانه ملی منتشر میشود در حالیکه اگر تصمیمگیران باهوش باشند برای افراد میانه که مخالف نظرات و ایدئولوژی های حاکم هستند مستندسازی میکنند که آنها را هم با خودشان موافق کنند. لازم است مسئولان از افراد باهوش در تصمیمگیریها استفاده کنند.
نورفتو: به عنوان سوال پایانی اینکه چرا عکاسان و خبرنگاران رسانه های دولتی که از بدنه حاکمیت هستند در صحنه حضور ندارند؟
بنظرم پاسخ این سوال را از هرکسی بپرسید میداند؛ چون در حال حاضر همه رسانهها برای دولت و حاکمیت است و چون حاکمیت نمیخواهد عکس و فیلمی از این اعتراضات باقی بماند عکاسان و خبرنگاران رسانه های دولتی هم اتفاقات را روایت نمیکنند چون خیلیهایشان غم نان دارند و ناچارند سکوت کنند و در رسانه بمانند. معدود رسانههای به اصطلاح مستقل هم که وقتی خبرنگارشان کار میکند دستگیر میکنند و میبرند مثل خانم حامدی و محمدی و سایر دوستان.
در پایان امیدوارم همکاران من که میدانم هیچکدام خطایی نداشتند آزاد شوند.
(۹) چرا رسانه های داخلی عکس از حوادث اخیر ندارند؟
گفتگو با “روح الله وحدتی” دبیر عکس خبرگزاری ایسنا
حاکمیت به رسانه حرفه ای اعتقادی ندارد
نورفتو: آقای وحدتی شما دبیر سرویس عکس یکی از مهمترین خبرگزاری رسمی کشورمان هستید، ولی از زمان آغاز اتفاقات در کشور میبینیم که سرویس عکس ایسنا واکنشی نداشته و عکسی از این حوادث انتشار نداد. آیا شما هم تأیید میکنید که همه رسانههای ما به این موضوعات نپرداختند؟
میخواهم قبل از هر چیزی تأسف عمیق خودم را از وضعیت نامعلوم همکارانم که در روزهای اخیر دستگیر و زندانی شدهاند اعلام کنم. امیدوارم نهادهای امنیتی شرایط آزادی آنها را فراهم کنند چون همانطور که میدانیم رسانه رکن چهارم دموکراسی است و بنا بر این اساس جای خبرنگار و عکاس به صرف اینکه کار حرفه ای خودشان را انجام میدهند در زندان نیست.
صحبتم را اینطور شروع میکنم، ما دیگر چیزی به نام رسانه حرفهای نداریم. یکی از فاکتورهای حرفهای بودن رسانه داشتن استقلال است و رسانه حرفهای تعریف دارد. همه ما و کسانی که کار رسانهای میکنند میدانند معانی دقیق این جملات چیست. ممکن است که رسانهها در برخی از اتفاقات اخیر حضور داشته باشند اما نه صرفاً برای ثبت واقعیت بلکه برای بازگویی مسائلی که از آنها خواسته شده است. در تعریف رسانه مستقل (حرفهای)، رسانه (خبرنگار و عکاس) برای ثبت تمام وقایع به میدان میآید. اما اگر یک رسانه مستقل نتواند تمام ابعاد یک واقعه را پوشش دهد و همه آن چیزی که اتفاق میافتد را بدون کوچکترین وجه جانبدارانه و حتی لکنت زبان منتقل کند؛ دیگر آن رسانه، حرفه ای و مستقل نیست.
من رسانههای خود را در بهترین حالت روابط عمومیهای بزرگی می دانم که زیر مجموعه نهادهایی هستند که به هر طریقی به آن نهادها وابستگی دارند، با شکل سازمانی و ساختاری بزرگتر. این رسانهها در چنین شرایطی یک چیز را میگویند اما با نهاده و گزارههای متفاوت. متأسفانه چند صدایی به شکل واقعی در رسانهها وجود ندارد این نشان میدهد هر چه جلو میرویم به نقطهای می رسیم که دیگر چیزی به نام رسانه حرفهای نداشته باشیم.
در همین راستا نیز عکاسان مطبوعاتی در این شرایط نه تنها نمیتوانند کار حرفه ای خود را انجام دهند بلکه به آنها گفته میشود به هیچ عنوان در چنین موقعیتهایی حضور پیدا نکنند، البته که این امر طبیعیست چون در نهایت عکاسان و خبرنگاران بنا به خواست رسانههای متبوعشان در این وقایع حضور پیدا میکنند. مثالی برای بهتر شدن وضعیت موجود میآورم: اوضاع تا جایی پیش میرود (آش تا جایی شور میشود) که رسانهها در برنامههای رسمی خبری دعوت میشوند و پس از اتمام کار، افرادی از روابط عمومی تماس میگیرند که فلان عکس منتشر بشود یا نشود. این اوج نقطهای است که می گویم رسانههای ما تبدیل به روابط عمومی شدهاند. این شرایط عادی یک رسانه است. اما در اتفاقات خیابانی و بحرانی ، کار متفاوت است و چون شرایط نرمال نیست؛ کار رسانه بسیار دشوارتر است.
تا جایی که می دانم عکاسان بصورت رسمی (آفیش) برای پوشش خبری اتفاقات اخیر حضور نداشتند یا اگر بودند بعید میدانم از سمت رسانههایشان حضور یافته باشند. قاعدتا در فضای حاکم بر رسانهها، مدیران نه تنها آنها را منع میکنند بلکه اگر اتفاقی برایشان بیفتد، به ندرت پیش میآید که وضعیت آنها را پیگیری کنند و اگر هم باشد ناتوان از حرکتی هستند که در جهت آزادی خبرنگاران و عکاسان یا در راستای رفع مشکلاتشان باشد. اینجاست که این برهه از تاریخ کشور دچار خلاء رسانه (حرفهای) میشود. تصور کنید بیست سال بعد یک پژوهشگر در رسانه به دنبال عکسها و مطالبی که در این زمان رخ داده است بگردد، قاعدتا در رسانهها (نه اینستاگرام و توییتر و …) چیزی پیدا نمیکند. حالا تصور کنید این فرمول برای انقلاب ۵۷، جنگ تحمیلی و … اجرا میشد!
نورفتو: شما هم تأیید میکنید که رسانهها به شکل رسمی در رویدادها حضور ندارند. اما به واقع میخواهیم بدانیم اصلا چرا باید عکاس یک رسانه رسمی در این رویداد حضور داشته باشد و چرا باید این اتفاقات از نگاه دوربین آنها منعکس شود؟
وقتی مرجعیت اطلاعرسانی از دست رسانهها خارج شود و در بهترین حالت دست طرفین دعوا بیفتد قطعاً نتیجه، آن چیزی نیست که اسمش را بتوان تمام حقیقت گذاشت.
در چنین وقایعی نمیتوان تنها از یک منظر به ماجرا نگاه کرد. اگر هم اینچنین شود، کار رسانه (حرفهای) نیست. عدم حضور رسانه (مستقل) در این روزها، نتیجهای جز چیزی که الان میبینیم ندارد. کافی است نگاهی به صدا و سیما به عنوان رسانه ملی بیندازید و آن طرف، رسانههای خارج از کشور را هم ببینید. اتفاقی که در حال رخ دادن است نتیجه همان عدم حضور رسانههای حرفه ای و مستقل است.
نورفتو: عدم حضور رسانهها به خاطر این بوده که خود آن رسانهها نخواستند یا اینکه اصلاً اجازه فعالیت نداشتند؟
با وجود همه اشکالاتی که به رسانهها گرفتم باز هم می گویم حتماً رسانهها بواسطه وظیفه ذاتی خود، میخواهند به این موضوع ورود پیدا کنند اما مشکل تنها خواست رسانهها نیست. بلکه نهادها و سازمانهایی است که نمیخواستند رسانهها ورود کنند. این روزها بیشتر متوجه فضای سیاست زده حاکم بر رسانه میشویم.
نورفتو: ممکن است عکاسان هم خودشان به دلیل فضای حاکم امنیتی و محدودیتها، رغبتی به حضور و ثبت وقایع نداشته باشند؟
کدام عکاس و خبرنگار حرفه ای هست که دوست نداشته باشد این رویدادها را ثبت کند و به بیان حقیقت بپردازد صرف نظر از مباحث امنیتی و سلامتشان. اگر می گویم حقیقت منظورم این است که هر آنچه اتفاق میافتد را منتشر کند. قضاوت نهایی به عهده مخاطبان رسانه است اما الان رسانههایی را میبینیم که خودشان طرح مسئله میکنند و خودشان پاسخ میدهند و خودشان هم قضاوت. این کار، کار رسانه (مستقل) نیست. چند روزیاست که ایدهای از طرف برخی همکاران مطرح میشود که به نظرم شبیه به اسم رمز شده است و آن اینکه پیشنهاد عکاس و خبرنگار «امین» را میدهند! این نتیجهای جز خودی و ناخودی کردن رسانه خواهد داشت؟
من در این تجمعات برای عکاسی حضور نداشتم اما به شدت از این که فضا برای دوستان من بسته و امنیتی است ناراحت و عصبانی هستم چون بخش مهمی از تاریخ تصویری کشورمان را از دست میدهیم و آن را به دست کسانی میسپاریم که واقعیت را نمیگویند. متأسفانه باید بگویم ما این بخش از تاریخ را ثبت نکرده و همه حقیقت را نگفتهایم. البته اگر بخواهم برای پوشش تصویری هم بروم حتماً امنیت جانی ندارم و حتی اگر از این موضوع هم جان سالم به در ببرم ممکن است بخاطر مسائلی که مطرح کردم امنیت شغلی نداشته باشم.
نورفتو: شما چه تجربهای از حضور در این تجمعات داشتید؟ فضا را چطور دیدید؟
از اول انقلاب اتفاقات این چنینی در کشور زیاد افتاده است از همان اوایل انقلاب و حذفهای فیزیکی، بعد از آن جنگ و اتفاقات حاشیهاش، بعدتر اتفاقات دهه هفتاد یا سال ۸۸ و اتفاقات دهه ۹۰. اما انگار به جای اینکه از این اتفاقات درس بگیریم و از رسانهها استفاده درست ببریم؛ طوری برخورد کردهایم که کم کم کارکرد رسانه را عوض کردهایم و به جایی رسیدیم که رسانه را دشمن سیستم میدانند. متأسفانه دیگر ثبت درست و به موقع و حرفهای اتفاقات را که میتواند پیشبرنده باشد را نمیبینند و رسانه دست کسانی افتاده که هر طور میخواهند آن را روایت میکنند. دود آن به چشم جامعه میرود. این موضوع تقصیر کسانی است که اجازه ندادند رسانه نگاه مستقل خود را به مسائل داشته باشد.
چند روز پیش در جریان این اتفاقات به سوپرمارکت نزدیک خبرگزاری رفتم. صدای موتور و شلیک را شنیدم. متوجه برخورد جسم سختی به صورتم شدم. خون میریخت. متوجه شدم گلولههای پلاستیکی فشرده به صورتم اصابت کرده. ممکن بود به چشمانم آسیب جدی وارد شود. در آن لحظه من نه عکاس و نه خبرنگار و نه معترض بودم. حالا تصور کنید اگر به عنوان عکاس یا خبرنگار در آن تجمعات حضور داشتم چه اتفاقی برایم میافتاد؟ آیا در همین حد (گلوله پلاستیکی) باقی میماند یا نیروهای امنیتی یا معترضین به کمکم میآمدند؟ اینجاست که می گویم ما امنیت شغلی و جانی نداریم. چون چیزی به نام پروتکل تعریف نشده است.
این روزها از بدترین لحظاتی است که من به عنوان عکاس خبری درحال تجربه کردن آن هستم که نمیتوانم آن را به صورت حرفهای پوشش دهم. چون هیچ کسی من را از خودش نمیداند درحالی که در همه جای دنیا عکاس را امین و چشم آگاه جامعه میدانند. آنقدر فضا بد شده که اگر من را با دوربین در خیابان ببینند از هر دو طرف کتک می خورم. برایشان فرقی نمیکند که از معترضین هستم یا از نیروی امنیتی. در هر حال من «ناخودی» هستم،
نورفتو: همکاری دستگاهها و نهادها برای انعکاس درست این رویداد با شما چطور بوده است؟
اول باید دستگاهها و نهادهایی که شما از آن صحبت میکنید به ما اجازه ثبت وقایع را بدهند بعد درباره انعکاس درست یا نادرست آن وقایع صحبت کنیم!